سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

عمریست من اسیر توام با خدا؛ خدا

عمریست بیقرار توام با دعا؛ دعا

 

خاکم که از عنایت دست تو پا شدم

هر ذرّه می‌شود به نگاهت طلا؛ طلا

 

در پیش پای کوه تو شعرم در انعکاس

از من رضا و از همه هستی رضا؛ رضا

 

عمریست من همیشه گرفتار مشهدم

چاره مرا نمانده به غیر از شما؛ شما

 

یادش بخیر تا گِرِهی کور می‌رسید

بانگ دعای مادر من یارضا؛ رضا

 

یادش بخیر سوژه‌ی نقاشی قدیم

ایوانی از طلا و کنارش گدا؛ گدا

 

فرقی نکرده من همه حالم مسافر است

نقّاره‌ می‌زنند؛ دلم باز زائر است

ادامه مطلب...

[ شنبه 93/6/15 ] [ 9:29 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

تنها قبیله‌ای که به عالم زبازدند

این چارده ستاره‌ی در رفت و آمدند

 

هم‌شأن این عشیره کسی را ندیده‌ام

اینها فقط به قدّ خداوند هم‌قدند

 

از آستان حضرتشان پر نمی‌کشم

فیض‌اند و تا همیشه‌ی تاریخ ممتدند

 

مشهد، نجف، مدینه و کرب و بلا یا

هرجا مکان کنند بهشت مؤکّدند

 

شکر خدا که شیعه‌ی این خانواده‌ام

شکر خدا که فال مرا با رضا زدند

 

این قوم عاریات زبانش رضا رضاست

بیچاره‌ی عنایت سلطان مشهدند

 

دل تا قیامت از پی این قافله اسیر

این قافله «محمّد و آل محمّد»ند

 

آهو شدم دوباره به دربار می‌روم

تا ضامنم شود به دیدن آن یار می‌روم

ادامه مطلب...

[ جمعه 93/6/14 ] [ 11:38 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

عدم بودیم، تو با یک اشاره هستمان کردی 

و تا گیریم دامانت سرا پا دستمان کردی

به پای بست شیخ عاملی پابستمان کردی

شراب ناب سقاخانه دادی مستمان کردی

 همین یک کاسه از آب حرم آنقدر گیرا بود

که گویا باده‌ی صدساله در پیمانه‌ی ما بود

 

در ایوان شما مستیم، از این مستی شرف داریم

اگر افتان و خیزانیم، اگر تنبور و دف داریم

اگر هو میکشیم اینجا اگر باده به کف داریم

از آن باشد که اینجا حس ایوان نجف داریم

 امیر هشتم عالم! علی جانم! مگر قنبر نمی‌خواهی؟

فقط لب تر بکن آقا، بفرما سر نمی‌خواهی؟

ادامه مطلب... 

[ پنج شنبه 93/6/13 ] [ 1:2 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

 

شب بود و شور بود و سلام فرشته ها
از عرش تا به فرش، قیام فرشته ها
باران شوق بود و امام فرشته ها
شب بود و گرم سجده تمام فرشته ها

قلب فرشته ها پر عطر خدا شده
امشب خدا اسیر نگاه رضا شده

موج کرم به اوج تلاطم رسیده است
ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است
داوود عاشقی به ترنّم رسیده است
کعبه کجاست؟ قبله‌ی هفتم رسیده است

 گویی خدا تمامی خود را کشیده است
پیش از ازل که روی رضا را کشیده است

موسی گدای خانه‌ی موسای مرتضی ست
عیسی دخیل جلوه‌ی سینای مرتضی ست
امشب شب تبسّم زهرای مرتضی ست
آئینه‌ی شکوه سراپای مرتضی ست

گیرم بهشت مست می حوض کوثر است
فوّاره‌های صحن رضا دیدنی‌تر است

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 10:17 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

باز هم با جنون در افتادم
گوشه ای حول ساغر افتادم

 آنقدر مست بودم از می، که
فکر کردم به کوثر افتادم

سفره نور شد دلم بین
چارده نور اطهر افتادم

بر لبم «اهدنا الصّراط» آمد
بعد بر پای دلبر افتادم

خاک پایش شدم بلندم کرد
اصلاً آنجا چه بهتر افتادم

شب مستی است عاشقی باید
ماه من از مدینه می آید


ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 10:16 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

یا امام رئوف

تا خدا و دم خدایی توست
معجزات امام رضایی توست

یا امام الرئوف، یا سلطان
شغل ایرانیان گدایی توست

تیغ ابروت کشته می طلبد
سر ما را بزن هوایی توست

ازدحامی که این حرم دارد
از وفور گره گشایی توست

دادن برگه ی امان النّار
گوشه ای از هنرنمایی توست

آنچه ما را کبوترت کرده
هنر گنبد طلایی توست

گرچه دعبل نمی شوم اما
افتخارم غزلسرایی توست

سائلی پشت این درم عشق است
گوشه ای کنج این حرم عشق است

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/6/23 ] [ 6:32 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

امام هشتم

می نویسم من از، جلوه های قدوسی
جلوه های رنگارنگ، جلوه های طاووسی

جلوه ای که اسمش نیست، بین هیچ قاموسی
جلوه ای که می ریزد، در ممالک طوسی

با تو هستم ای زائر، که به نور مأنوسی
جلوه می کند این نور، لحظه های پابوسی

پس تو خاک بوسی کن، این امام هشتم را
بر زمین بریز اینجا، کاسه های گندم را


تا به آسمان پل زد، آسمان هشتم را
روی غصّه هامان ریخت، ناگهان تبسّم را

تا به عشق هشتم بُرد، دسته دسته مردم را
ما که یا علی گفتیم، سر گشود این خُم را

ما مدینه ای بودیم، داد دست ما قم را
پس همیشه می خوانیم، اَین اَستَجیرکم را

میل میکنم امشب، با کمی عسل خوردن
با علی علی گفتن، با رضا رضا گفتن

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/6/23 ] [ 6:22 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

ترجیع بند ولادت امام رضا

چه رودها که شب و روز عازم سفرند
به دست بوسی دریا همیشه مفتخرند

به نام رازق نان و رطب ملائکه هم
نشسته اند که از سفره ی تو نان ببرند
 
دعای خیر تو پشت تمام انسانهاست
کبوتران دعایت همیشه در سفرند

چه آهوان سپیدی که در حیاط حرم
به عشق صید نگاهت نشسته پشت درند

در این حیاط که عالم هبوط می کند و
مقدّرات از این آستانه می گذرند  

چقدر گل به کفم دادی و نفهمیدم
فرشته های حرم گلفروش رهگذرند

تو باغبان شجرهای طیبه هستی
که شیعیان شما میوه های این شجرند

شب تولّدِ حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد   

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/6/23 ] [ 6:13 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

باز دارم به سر هوای ضریح
دل من تنگ شد برای ضریح

دوست دارم رها شوم از خود
در میان سر و صدای ضریح

چقدر دل شکستگی خوب است
در حریم پر از دعای ضریح

دست های پر از تمنّایی
می خورد روی حلقه های ضریح

می شود خوبتر خدا را دید
در همان یا رضا رضای ضریح

واجب است به هر عاشق
سجده ی شکر عشق پای ضریح

حرم ثامن الحجج رفتم
من هزاران هزار، حج رفتم


ادامه مطلب...

[ جمعه 92/6/22 ] [ 11:21 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

از عالمی بریدم و اینجا رسیده ام
یک عمر بال و پر زدم امّا رسیده ام
 
این قطعه با تمام زمین فرق می کند
انگار من به عرش معلّی رسیده ام
 
با قلب من تمام حرم حرف می زند
شاید دگر به عالم معنا رسیده ام
 
از این به بعد صحبت لب تشنگی خطاست
وقتی به پای‌بوسی دریا رسیده ام
 
کی بی شفای این دل درمانده می روم
حالا که من به صحن مسیحا رسیده ام
 
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
با یک نگاه خود بگو آیا رسیده ام؟
 
توفیق خاکبوسی تو لطف خواهری ست
اینجا به فضل دختر موسی رسیده ام
 
قلبم کبوتر حرم زینب قم است
در هر سلام منتظر یک علیکُم است

 
مهر تو را زلالی باران نوشت و بعد
فردوس را ز خاک خراسان نوشت و بعد
 
با هر ترنمِ «وَ أنا مِن شُروطِها»
حبّ تو را قبولی ایمان نوشت و بعد
 
از تربت قدوم تو خاک مرا سرشت
عشق تو را برای دلم، جان نوشت و بعد
 
ای مهربان تبسّم هر روزه‌ی تو را
صبح سپید مردم ایران نوشت و بعد
 
در سایه‌ی تجلی شمس الشّموسی ات
خورشید را چراغ شبستان نوشت و بعد
 
وقت طواف قبله‌ی هفتم رسیده بود
ما را ز خیل گوشه نشینان نوشت و بعد
 
بسته به چشم های تو شد سرنوشت ما
یک خنده‌ی رضایتت آقا بهشت ما

 
هر کس به یک نگاه تو دل داد یا رضا
از بند غصّه ها شده آزاد یا رضا
 
بار نخست از سوی آزادی آمدم
امّا دلم به دام تو افتاد یا رضا
 
از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم
یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا
 
با هر فراز جامعه شد هم ‌صدای من
در صحن جامع رضوی، باد یا رضا
 
من را بس است مرحمت گوشه چشمی ات
در بین حجره های پریزاد یا رضا
 
در صحن انقلاب تو، شد منقلب دلم
از بس کنار پنجره فولاد یا رضا ـ
 
حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم
گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا
 
من دست خالی آمده ام توشه دست توست
اذن طواف مرقد شش گوشه دست توست

 
بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت
بسته دخیل گنبد مینا به گنبدت
 
باب الاجابت همه‌ی اهل عالم است
حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت
 
بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره
از بس گره گشا شده هر رفت و آمدت
 
«باب الجواد راه ورودی به قلب توست»
امشب شفیع ما شده جود محمّدت
 
تا هست روضه‌ی تو به جنّت چه حاجتی‌ست
دارد بهشت، حسرت دیدار مشهدت
 
بیت الحرام در نظرم جلوه می کند
وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت
 
دارد زیارت تو ثواب هزار حج
جانم فدای نام تو «یا ثامن الحُجج»

 
ای آفتاب جود و سخا أیّها الرئوف
آئینه‌ی امید و رجا أیّها الرئوف
 
تو ملجأ توسّل هر دلشکسته ای
امشب بگیر دست مرا أیّها الرئوف
 
دیدم به محضر تو رسیده ست شاعری
حتّی گرفت از تو عبا أیّها الرئوف
 
خود را به حلقه های ضریح تو بسته است
درمانده ای برای شفا أیّها الرئوف
 
در این حرم ملائکه هم از نگاه تو
دارند التماس دعا أیّها الرئوف
 
می گفت عارفی که خدا را قسم دهیم
امشب همه به حقّ تو یا أیّها الرئوف
 
حالا کنار پنجره فولاد آمدیم
با اشک و آه و شور و نوا أیّها الرئوف
 
اذن عروج تا ملکوتم به دست توست
جا مانده ایم از شهدا أیّها الرئوف
 
ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن
این کشتگان عشق خودت را شهید کن

            یوسف رحیمی


[ جمعه 91/7/7 ] [ 2:42 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 159
بازدید دیروز: 49
کل بازدیدها: 1186057