سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

چله ی انتظار

باز هم جشن نیمه ی شعبان
بیت ها رخت نو به تن دارند
قلم من به زحمت افتاده
واژه ها شوق پر زدن دارند
 
باز هم جشن نیمه ی شعبان
السلام علیک یا خورشید
چله ی انتظار سر آمد
از سر خمره نور می جوشید
 
باز هم جشن نیمه ی شعبان
همه ی شهرمان چراغانیست
عطر عود و گلاب می آید
چقدر حیف شد که آقا نیست

باز هم جشن نیمه ی شعبان
ما به دنیا عجیب دل بستیم
لااقل به بهانه ی این جشن
دو سه روزی به یادتان هستیم

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 92/4/2 ] [ 7:7 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

طاووس بهشت

مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد
بین خانه ی نرگس آفتاب پیدا شد

تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد
یک نفس کشید و بعد دمبدم مسیحا شد

آسمان چنان بارید که کویر دریا شد
قبله از سر جایش پیش پای او پا شد

هرکسی ذلیلش شد نور چشم زهرا شد
سائلش که سیّد شد نوکرش چه آقا شد

هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد
دست خالی ما هم از نگاه او پر شد

کیستی که می تابی آفتاب دنیایی
نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/4/1 ] [ 3:33 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

فرشته سوی زمین با شتاب آمده است
که باز هم قلمم را خطاب آمده است

خطاب آمده در چشم چشمه ی شعبان
دوباره ماهی مضمون ناب آمده است

خطاب آمده وقت گدایی دلهاست
چرا که حضرت عالیجناب آمده است

اگر قیامتِ امشب نبود بی لبخند
یقین می آمد، یوم الحساب آمده است

از این خبر شده شیرین دهان قند امشب
که آخرین نمک بوتراب آمده است

اگر غلط نکنم جمع سیزده گل سرخ
اگر درست بگویم گلاب آمده است

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/4/1 ] [ 3:26 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

تا که گردیدم آشنای سحر
شد دلم وادی صفای سحر

بین سجاده تربتم گل شد
با نم اشک و گریه های سحر

دست خالی نمی رود هرگز
آن کسی که شده گدای سحر

تو امام شکسته دلهایی
صاحب سفره ی عطای سحر

بوی وصل تو میکنم احساس
از نفسهای جانفزای سحر

چشم امید ما گنه کاران
بوده بر سوز یک دعای سحر

ریشه ی مشکلات ما این است
دلمان نیست مبتلای سحر

گره از کار وا کند بی شک
ناله های گره گشای سحر
 
شب شب همزبانی یار است
درد ما غفلت از تو دلدار است

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/4/1 ] [ 3:24 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

عریضه ی اشک

بال زدیم و به آسمان نرسیدیم
تا به افق های بیکران نرسیدیم
 
در خم یک کوچه مانده ایم دوباره
مثل همیشه به کاروان نرسیدیم
 
شیعه‌ی خوبی نبوده ایم برایش
ما به حضور اماممان نرسیدیم
 
هر شب از این جاده رفته ایم ولی حیف
تا به سحرهای جمکران نرسیدیم

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/4/1 ] [ 3:20 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

کوله بار غم

زیر سنگینیِ بار معصیت خم می شویم
روی دوشت کوله باری مملو از غم می شویم

انتظارِ انتظار از ما نداری، وایِ ما
پرده برداری شود رسوای عالم می شویم

گرچه می دانم چرا دلواپسی آقا! ولی
غصه ی ما را نخور، یک روز آدم می شویم

ما که با خشکیدگیِ چشمه های چشممان
روضه ی جدّت که باشد مثل زمزم می شویم

ما عزاداران بیتابی که دیگر سالهاست
طی نگشته، باز دلتنگ محرم می شویم

بامداد جمعه ها شادیم چون شاید ظهور...
باز هم تا شب نمی آیی و درهم می شویم

دوستت داریم اما حیف عاشق نیستیم
بعد از این عمری اگر باقی ست کم کم می شویم

علی اصغر ذاکری


[ پنج شنبه 92/3/9 ] [ 12:36 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است
برای گریه شدن آبشار هم خوب است
 
تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا
کمی خجالت از این انتظار هم خوب است
 
اگر چه لایق وصل تو نیستم آقا
ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است
 
گمان کنم که نمی بینمت، بگو غلط است
امید دادن این بی قرار هم خوب است
 
کسی به فکر شما نیست و همه خوبند
ملال نیست دگر، کار و بار هم خوب است
 
مرا ببند که من جای دیگری نروم
برای عبد فراری حصار هم خوب است
 
هوای شهر بد و گریه سخت و حال بد است
کمی هوا وسط این غبار هم خوب است
 
اگر نشد برسم من به پایبوسی تو
برای این دل من وصف یار هم خوب است
 
برای اینکه به دست آورم دلت را من
قسم به فاطمه ی داغدار هم خوب است
 
مرا ببخش به دردت نخورد نوکریم
که بخشش دل این شرمسار هم خوب است
 
اگر که پای رکابت نشد شهید شوم
برای کشتن ما زلف یار هم خوب است
 
اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد
امید آمدنت بر مزار هم خوب است
 
محمد جواد پرچمی

برگرفته از وبلاگ شعر شاعر


[ پنج شنبه 92/2/19 ] [ 12:43 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

عالم به غم نشسته و در آرزوی توست
دنیا در آستانه ی دیدار روی توست

کم کم ظهورِ دورِ تو نزدیک می شود
این فصل غم بهار رسیدن به کوی توست

آقا به قبر مخفی زهرا قسم بیا
دلهای خسته همدم بغض گلوی توست

دستان زینب است بسوی خدا بلند
ای چشم شیعه، چشم رقیه بسوی توست

ای جان فدای حال دعا و تضرّعت
بازآ که شیعه در به در کو به کوی توست

این دردها که بی تو سر شیعه آمده
تنها نه از وقاحت و بغض عدو توست

شاید که از گناه بلا می رسد به ما
شاید همیشه نامه ی ما روبروی توست

من بارها ز آبرویت خرج کرده ام
شیعه کسی است که سبب آبروی توست

من با دلِ تو فاصله را کم نکرده ام
محروم تا به کی دلم از گفتگوی توست

آماده می کنم دل خود را برای تو
خوش آن دلی که بسته به یک تار موی توست

مشتاق دیدن پسر فاطمه کسی است
کز هر غمی رسید پیِ جستجوی توست

ای دل بیا که لشکر خون خدا شویم
آماده ی مدینه و کرب و بلا شویم

حاج محمود ژولیده


[ چهارشنبه 92/2/18 ] [ 3:53 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

ای جمعه ی نیامده ی روزگارها
الغوث و الامان خزان و بهارها
آئینه ی شریف ترین تبارها
خال لب تو کعبه ی دلبر مدارها
خوش به سعادت پسر مهزیارها

حالا که غصه وصله ی ناجور می شود
گیسوی تو بهانه ی منصور می شود
چشمت شعاع مستی انگور می شود
دارد بساط شکر خدا جور می شود
نامت شراب کهنه ی بزم خمارها
 
حالا که می به دلبری ساغر آمده
عطر گل محمدی از قمصر آمده
آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده
حتی دعای ندبه صدایش در آمده
برگرد ای قرار دل بی قرارها
 
آن قدر گفته ایم که ضرب المثل شده
دنیا بدون تو به جهنم بدل شده
کعبه شکست خورده ی لات و هبل شده
شیطان دوباره معرکه گیر جمل شده
تیغت کجاست ذریه ی ذوالفقارها

چشمم به جاده های ظهورت سپید شد
ایمان فریب خورده ی ریش یزید شد
طفلی نماز با لب تشنه شهید شد
آقا بیا امید دلم نا امید شد
سر رفته است حوصله ی انتظارها

تردید و شبهه از سفرت حرف می زنند
با شک از آخرین خبرت حرف می زنند
از شایعات دور و برت حرف می زنند
آقا بیا که پشت سرت حرف می زنند
ای حرمت تمامی قول و قرارها

وحید قاسمی


[ جمعه 92/2/13 ] [ 10:57 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

خبر صبح

مثل نسیم آمدنت ناگهانی است
مثل شمیم یاس، حضور تو آنی است

مثل بهار در همه جا پخش می شود
اخبار سبز صبح ظهورت جهانی است

مثل نماز و روزه فراگیر می شود
مهرت چرا که ریشه ی آن آسمانی است

دیگر کسی وساطت باطل نمی کند
دیگر چه جای خواهش و پادرمیانی است

آغاز دوره ی «أرِنی» گفتن دل است
پایان آیه های غم «لن ترانی» است

انگار دلخوری که ز یاد تو غافلیم
فهمیده ای تو هم که دعامان زبانی است

صد فاطمیه رفت و نشد فاطمی شویم
تنها امید ما به همین روضه خوانی است

ای کوه صبر از غم زهرا شدی تو آب
با یاد کوچه سینه ات آتشفشانی است

در پشت در برای ظهورت دعا کند
آن مادری که قامتش از غم کمانی است

سید محمد میر هاشمی


[ پنج شنبه 92/2/5 ] [ 1:33 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 81
بازدید دیروز: 170
کل بازدیدها: 1197593