امامِ رئوف | ||
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند
مادری بود و جوانمرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
همچو «بسمل شدهای» دور خودش میپیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند
درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبُرد به سوی کمرش، خندیدند
آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند
یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند
زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند
دست و پا میزند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند
کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند
هر چه می گفت حسین «یاولدی یاولدی...» عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند قاسم نعمتی [ چهارشنبه 93/7/2 ] [ 12:46 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
کبوتران حرم [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:58 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
جمال شمس [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:57 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
وقت دریا شدن و موسم باران شده است [ جمعه 92/7/12 ] [ 6:59 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
غیرت کبوترها [ جمعه 92/7/12 ] [ 1:18 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
جواز نوکری [ جمعه 92/7/12 ] [ 1:16 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
کنج حجره از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت [ سه شنبه 92/7/9 ] [ 9:43 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
لب تشنه بود... لب تشنه بود، تشنه ی یک جرعه آب بود [ سه شنبه 92/7/9 ] [ 9:38 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
لب تشنه بود، تشنه ی یک جرعه آب بود [ دوشنبه 91/7/24 ] [ 11:28 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
ای ز روی تو روی حق پیدا [ یکشنبه 91/7/23 ] [ 10:32 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |