سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

علمدار و ندارم

گر خزانی شده ام باغ و بهارم اینجاست
همه ی زندگی ام، دار و ندارم اینجاست

چه کسی گفته که زینب حرمش در شام است؟
بگذارید بمیرم که مزارم اینجاست

شاخه ای گل و کمی آب به زینب بدهید
که بپاشم سر این قبر، نگارم اینجاست

می نشینم مگر از خاک سر آرد بیرون
من ز شام آمده ام صبح قرارم اینجاست

کوچک است آه ولی قبر علی اصغر نیست
به خدا قبر علمدار و ندارم اینجاست

با چه حالی بروم سوی مدینه چه کنم؟
من که هم جان و دلم، هم کس و کارم اینجاست

سید محمد جوادی



[ سه شنبه 91/10/12 ] [ 6:45 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

دوباره رسیدم

شکر خدا دوباره رسیدم کنار تو

حتّی شبی بدون تو خوابم نبرده است

باور نمی کنم که تو رفتی و بعد تو

یک اربعین گذشته و زینب نمرده است

***

وقت وداع، دست تو داده توان به من

ور نه که با تو زینبت از دست رفته بود

با آخرین نگاه غریبانه ی تو و

زخم کبودیِ لبت از دست رفته بود

***

دیگر ببین که آینه ای زخم خورده ام

از سنگهای کینه و از موج اشک و آه

یک اربعین گذشته و حالا رسیده ام

تا جان دهم کنار تو در بین قتلگاه

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 11:36 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

سوغات کهنه

پایان گرفت این همه لحظه شماری ام
یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری ام

یک اربعین گریسته ام، آب رفته ام
حالا به خون رسیده دو ابر بهاری ام

در چند گام مانده به قبرت بریده ام
این چند گام مانده می آیی به یاری ام

چِل شب برای دیدنت ای صاحب الزّمان
گرم نماز و گریه و شب زنده داری ام

سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر
شرمنده ام کنار تو از این نداری ام

بر نیزه خوانده ای به دل خاک هم بخوان
قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری ام

گر سر به زیر آمده ام داغ دخترت
گردیده است علّت این شرمساری ام

محسن عرب خالقی


[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 11:34 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
 
می خواستم به پات سرم را فدا کنم
امّا به خواهر تو ندادند مهلتی
 
کی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟
مُردن به عشق تو که ندارد مشقّتی
 
بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟
بی تو چگونه صبر کنم... با چه طاقتی؟
 
از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم
چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی
 
تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد
هنگام غارت حرم آن هم چه غارتی
 
آتش زدند خیمه ی ما را و بعد از آن
دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی
 
این بچه ها تمامی شان لطمه خورده‌اند
با من ولی به شکوه نکردند صحبتی
 
کم مانده بود خم بشوم کم بیاورم
از دست تازیانه ی بی رحم لعنتی
 
غصّه نخور حقیر نشد خواهرت حسین
از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی
 
شرمنده‌ام رقیه ی تو در خرابه ماند
لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی
 
عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی

مصطفی متولی

برگرفته از وبلاگ شعر شاعر


[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 11:33 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

خاطرات تلخ

بالم شکسته، از پرم چیزی  نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی  نگویم

طوفان سختی باغ مان را زیرو رو کرد
از لاله های  پرپرم  چیزی  نگویم

حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر
از آنچه آمد بر سرم، چیزی  نگویم

وقت وداع ِ آخرت، عالم به هم ریخت
از شیون اهل حرم چیزی نگویم

آتش گرفتن گرچه رسم وسنّت ماست
از دامن شعله ورم چیزی نگویم

بگذار سر بسته بماند روضه هایم
از ماجرای معجرم چیزی  نگویم

کم سو تراز چشمان من، چشمان زهراست
از گریه های مادرم چیزی نگویم

آن صحنه های سهمگین یادم نرفته
افتادنت از روی زین  یادم  نرفته


ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:31 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

همشیره ی خورشید

زخمیِّ زنجیرم، کبودِ بی شمارم
بر شانه هایم زخمهای کهنه دارم

همشیره ی خورشیدم و بانوی نورم
هرچند که در پنجه ی گرد و غبارم

شامِ غریبانیِ عصر خیمه هایم
آن چادر خاکیِ در حال فرارم

نام مرا با خطّ نا محرم نوشتند
یعنی اسیر کوچه های روزگارم

دیگر نمی آید به دنبالم مغیلان
دیگر ندارد آبله کاری به کارم

من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم
بر سینه ام پیراهنت را می فشارم

دسته گل یاسی ندارم بر مزارت
امّا به جایش تا بخواهی لاله دارم

انگار من خوابیده ام در این بیابان
انگار تو افتاده ای روی مزارم

من با نیابت از تمام خاندانم
بر آستان خاکی ات سر می گذارم

علی اکبر لطیفیان


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:30 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

زینب می آید

خواهر نگو خاکستر خواهر می آید
با کوهی از غم خسته و بی پر می آید

ای شاهد بر نیزه ی دربدری هام
چشم تو روشن صاحب معجر می آید

امروز یعنی با صدای «یا حسینم»
ته مانده ی جانم کنارت در می آید

ای بی کفن! ای بی سر و سامانی من
برخیز زینب را ببین با سر می آید

با دستباف مادر و گهواره و مشک
همراه من یک حلقه انگشتر می آید

یادت می آید با چه شکلی رفتم، اکنون
انگار اصلاً یک کس دیگر می آید

***
از شهر بی شرم نگاه خیره سرها
سقّا کجایی؟ دختر حیدر می آید!

علیرضا لک


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:29 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

همین جا بود ...

رفتم اسیری و رسیدم مبتلاتر
با دردها با روضه هایت آشناتر

هرجا که رفتم هر قَدَر هم داغ دیدم
آنجا نشد امّا برایم کربلاتر

آخر همین جا بود هستم را گرفتند
شمشیر تند و نیزه هایی بی حیاتر

هر لحظه در پیش نگاه من سه شعبه
این تیرهای تشنه ی با اشتهاتر

یادم نرفته لحظه ی افتادنت را
در زیر دست و پای تیغی بی خداتر...

... از سنگ هایی که به پیشانی نشستند
تا نعلهای تازه ی سر به هواتر

***
حرفی بزن با این اسیر زخمهایت
آخر ندارم از تو ای جان آشناتر

علیرضا لک


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:28 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

باور

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
باور نمی کنم من و خاک دیار تو؟

یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

یک اربعین اسیر بلایم بلای عشق
یک اربعین دچار فراقم دچار تو

یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام
دنبال ناله های یتیمان زار تو

یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند
لبهای قاتلان تو و نیزه دار تو

یک اربعین به روی سرم شعله ریختند
با چادری که سوخت رسیدم کنار تو

مثل رباب مثل همه تار گشته اند
چشمان خسته ی منِ چشم انتظار تو

روز تولّدم که زدم خنده در برت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو

با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو

یادم نمی رود به لبت آب آب بود
یادم نمی رود بدن نیزه زار تو

حالا سرت کجاست که بالای سر روم
گریم برای زخم تن بی شمار تو

یک مشت خاک روی تو و من دعا کنان
شاید شوم نشان تو، سنگ مزار تو

حسن لطفی


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:27 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بغض خالی

دردها می چکد از حال و هوای سفرش
گرد غم ریخته بر چادر مشکی سرش

تک و تنها و دو تا چشم کبود و چند تا
طفل بی کس شده افتاده فقط دور و برش

ظاهراً خم شده از شدّت ماتم امّا
هیچکس باز نفهمیده چه آمد به سرش

روزها از گذر کوچه ی آتش رفته
اثر سوختگی مانده روی بال و پرش

با چنین موی پریشان و بدون معجر
طرف علقمه ای کاش نیفتد گذرش

همه ی بغض چهل روزه ی او خالی شد
همه ی کرب و بلا گریه شد از چشم ترش

علیرضا لک


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:27 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 156
بازدید دیروز: 49
کل بازدیدها: 1186054