سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

سوغات کهنه

پایان گرفت این همه لحظه شماری ام
یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری ام

یک اربعین گریسته ام، آب رفته ام
حالا به خون رسیده دو ابر بهاری ام

در چند گام مانده به قبرت بریده ام
این چند گام مانده می آیی به یاری ام

چِل شب برای دیدنت ای صاحب الزّمان
گرم نماز و گریه و شب زنده داری ام

سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر
شرمنده ام کنار تو از این نداری ام

بر نیزه خوانده ای به دل خاک هم بخوان
قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری ام

گر سر به زیر آمده ام داغ دخترت
گردیده است علّت این شرمساری ام

محسن عرب خالقی


[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 11:34 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 132
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 1175013