سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

آهو و گرگ

نسیمی دل ندارد تا بر این رو دست بگذارد
چه اینکه گرگ با سیلی به آهو دست بگذارد

توازن نیست در دیدن اگر در موقع چیدن
کبودی ها به یک سوی ترازو دست بگذارد

زنی با شانه ی لرزان و باد و گیسوی دختر
تعجب می کنم گر شانه بر مو دست بگذارد

دوباره چشم بگذارد به بازی و به بازویش
از آن سو چشم بگذارد از این سو دست بگذارد

گل یاس علی پرپر بریزد روی سجاده
به بازی دخترش وقتی به بازو دست بگذارد

شب شستن دلش می سوخت از این غصه حیدر که:
ندیدم فاطمه یک شب به پهلو دست بگذارد

مهدی رحیمی


[ دوشنبه 92/1/19 ] [ 6:57 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

تابوت

جایی برای کوثر و زمزم درست کن
اسما برای فاطمه مرهم درست کن

تابوت کوچکی که بمیرم درون آن
با چند تخته چوب برایم درست کن

تا داغ این شقایق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست کن

مثل شروع زندگی مرتضی و من
بی زرق و برق و ساده و محکم درست کن

از جنس هیزمی که در خانه سوخت، نه
از چند چوب و تخته ی مَحرم درست کن

طوری که هیچ خون نچکد از کناره اش
مثل هلال لاله کمی خم درست کن

شیخ رضا جعفری


[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 5:34 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

پرهیز

اگر زردم، اگر خشکم، درخت رو به پاییزم
تمام برگهایم را به پاهای تو می ریزم

چه جذاب است دریای پر امواج نگاه تو
بیا بنشین کنار من که از شوق تو برخیزم

تو آن تنهاترین هستی، تو آن خانه نشین هستی
من آن تنها زنی هستم که از عشق تو لبریزم

الا ای دست رحمت، دستهایم را نمی گیری؟
که شاید این دم آخر به دامانت بیاویزم

الهی بشکند دستی که باعث شد در این شبها
از اینکه مقنعه از چهره بردارم، بپرهیزم

غریبی خوب می دانم، ولی کمتر بیا خانه
خجالت می کشم وقتی به پایت بر نمی خیزم

علی اکبر لطیفیان


[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 5:33 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

چه می شود که بمانی

چه می شود که به زانوی من توان بدهی
دوباره صورت خود را به من نشان بدهی

چه می شود که زمان قنوت نیمه شبت
دوباره بازوی خود را کمی تکان بدهی

چه می شود که دگر مثل روزهای قدیم
کنار سفره خودت نان به دستمان بدهی

به جای آنکه شوی پرپر و به خاک افتی
و روح خسته ی خود را به آسمان بدهی

گل شکسته ی من! پا بگیر در این باغ
که باز عطر بهشتی به باغبان بدهی

تو را به جان عزیزت مخواه بنشینم
به چشم خویش ببینم چگونه جان بدهی

نفس تو می کشی و حال کودکان این است
چه می شود تو اگر جان در این میان بدهی

محسن عرب خالقی


[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 5:32 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

برای من

سلام یاور درد آشنای من بانو!
سلام ای همه ی اتکای من بانو!

خوشم به اینکه خدا خواست همسرت باشم
و آفرید شما را برای من بانو!

خدا که دید کبوتر دو بال کم دارد...!
خدا که خواست شما پا به پای من... بانو!

اراده کرده شما را که بیشتر بپری
اراده کرد شما در هوای من... بانو!

روا نبود که ما را ز هم جدا سازند
سزا نبود شما را فدای من بانو!

مگر نه اینکه علی، ابنِ مُلجمی دارد
روا نبود شما را به جای من... بانو!

محسن ناصحی


[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 5:31 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

نمی دانم چه شد

سرنوشت آن گل پرپر نمی دانم چه شد
شرح این خون گریه را آخر نمی دانم چه شد

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارش های پیغمبر نمی دانم چه شد

روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمی دانم چه شد

چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
در که کلاً سوخت، میخ در نمی دانم چه شد

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمی دانم چه شد

شد فدک سیراب از سرچشمه پهلوی او
لاله های رسته بر بستر نمی دانم چه شد

موی مادر را که می دانم شده از غم سپید
گیسوی بی شانه ی دختر نمی دانم چه شد

دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمی دانم چه شد

هیچ کس قبر شریفش را نمی داند کجاست
آخر این قصه را دیگر نمی دانم چه شد

عباس احمدی


[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 5:30 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

برام رنگ ندارد حنای همسایه

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه

تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی
ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه

دعای توست که مرگت سریعتر برسد
همین شده است دقیقاً دعای همسایه

کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو
به فکر نان شبی و غذای همسایه؟!

به زخم دست تو پاشید آن نمک را که
گرفته بود ز دستت گدای همسایه

به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم
به خانه وا شود اینگونه پای همسایه

نخواستیم جواب سلام ها را، کاش
سلاممان ندهد با کنایه همسایه

چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد
ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه

قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر
برام رنگ ندارد حنای همسایه

محمد رسولی


[ شنبه 92/1/17 ] [ 2:8 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

زمان برگشت

علی زهرای خود را بعد از آن فریاد پیدا کرد
بماند اینکه چادر را حسن در باد پیدا کرد

به غیر از در که در هم خرد شد شرقی و غربی شد
زمان خم شد شبیه فاطمه ابعاد پیدا کرد

زمان برگشت در جای خودش آنجا که در کوچه
برای خویش محسن ساعت میلاد پیدا کرد

نگاهی کرد توی چشم اهل خانه مولا و
یرای فاطمی گشتن سه استعداد پیدا کرد

اگر در چاه ها سر برد بعد از فاطمه، یعنی
علی با بغض هایش مشکلات حاد پیدا کرد

گمانم بعد اگر که جزء بَکّائین عالم شد
کلید چاه ها را حضرت سجّاد پیدا کرد

مدینه بدتر از کوفه است، زهرا را شکستند و
فقط گفتند درب خانه ای ایراد پیدا کرد

مهدی رحیمی


[ شنبه 92/1/17 ] [ 2:6 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

سپاه سحر

اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربیع خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند

از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک
از بس که با غلاف به پهلوی در زدند

می رفت آب غسل نبی از کفن هنوز
کاین قوم، دل به آب برای گذر زدند

تا آمدم به خویش، جلالش کبود شد
بدسیرتان جمال مرا بی خبر زدند

هر قدر گفت دختر پیغمبرم مزن
اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند

این جای دست های فلانی فقط نبود
این نقش را مسلَّم، چندین نفر زدند

تاریکِ روشن دم صبح است موی او
در شب چگونه خیمه سپاه سحر زدند

معنی ورشکسته چو خواهی، مرا ببین
 سرمایه ی امید مرا از کمر زدند

محمد سهرابی


[ جمعه 92/1/16 ] [ 12:52 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

خط میخی

مسمار چون ز تخته ی سینه خبر گرفت
مانند راز، سینه ام او را به بر گرفت

این خطّ میخی است و کتیبه تن من است
دنیا حریر پیکر ما را حَجر گرفت

داغ است مرسلی که ز دل رفت تا جگر
این گونه هجریِ جگری نیز سر گرفت

دل مرغکی است در قفس دنده ها اسیر
چون میله ها شکست دلم بال و پر گرفت

هر جنبشی است غرقه ی غم را غمی دگر
خوردم تکان و میخ مرا بیشتر گرفت

تاریخ مرگ عارف و میلاد او یکی است
طفلم ز ره نیامده راه سفر گرفت

از فکر درد نیز به خدمت کنم قیام
رگ از سرم شروع شد و تا کمر گرفت

من یک تنه به شال تو بستم دخیل خویش
گرچه ره ضریح به سیصد نفر گرفت

ابلیس ره نداشت به شبهای معنوی
معنی چرا به گیسوی من شعله در گرفت؟!

محمد سهرابی


[ جمعه 92/1/16 ] [ 12:50 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 605
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 1189806