سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

 

مهیّا

هرگاه چون خمیده برم راه می روی

باور کن از خجالت تو آب می شوم

هر شب به یاد چشم شقایق گرفته ات

از فرط گریه بهر تو در خواب می شوم

 

نُه سال همدم دل تنهای من شدی

بگذاشتی جوانی خود را بپای من

جان علی بیا، مرو از خانه، بی کسم

زود است رفتنت ز برم باوفای من

 

ای خانه دار بستری ام جان محسنت

برخیز و بهر دلخوشیم کارِ خانه کن

هرچند درد شانه بریده امان تو

آشفته موی دختر خود باز شانه کن

 

یکبار روی خود به علی هم نشان بده

آخر من ای بنفشه ترین محرم توأم

با من ز زخمهای تن خود سخن بگو

ای زخمی مدینه شریک غم توأم

 

تو روز و شب ز گریه که سیری نداشتی

این روز آخری ز چه لبخند می زنی؟

تابوت دیده ای که چنین شادمان شدی

لبخند گریه دار، مهیّای رفتنی؟

علی ناظمی


[ شنبه 92/1/3 ] [ 5:37 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

قاب بنفشه

زمین گیری، ضعیف و زخمی و بی تاب ای مادر
گهی همرنگ شب، گاهی چنان مهتاب ای مادر

چو شمعی لب فرو بستی و لحظه لحظه می سوزی
شوی در پیش چشمم قطره قطره آب ای مادر

ز درد شانه و پهلو، ز زخم سینه و بازو
بخود تا صبح می پیچی نداری خواب ای مادر

نگاه نیمه بازت را دو پلک خسته می بندد
گل چشم تو را کرده بنفشه قاب ای مادر

نماز گریه ات را جانب چشم علی خواندی
قیامت پیش قبله حسرت محراب ای مادر

دعای کودکانت را مگر دیشب تو نشنیدی
که از دیدار تابوتی چنین شاداب ای مادر

به جای تو حسینت شانه زد گیسوی زینب را
تو هم با بوسه ای بی جان مرا دریاب ای مادر

علی ناظمی


[ شنبه 92/1/3 ] [ 5:34 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

 

هفتاد و پنج روز

هفتاد و پنج روز تمام است مادرم

افتاده بین بستر و حرفی نمی زند

مخفی نموده صورت نیلی خویش را

از چشمهای حیدر و حرفی نمی زند

 

چندیست که برای به پا ایستادنش

دست کمک به جانب دیوار می زند

هر شب کنار پهلوی نیلوفری او

زانو بغل گرفته حسن زار می زند

 

تا لحظه ای که شانه به گیسوی من زند

حتی تمام ثانیه ها را شمرده ام

دیشب حسن به شرم به من گفت اینچنین

زینب هنوز از غم مادر نمرده ام

 

نبضم شدید می زند این روزها دگر

انگار خون به این دل مضطر نمی رسد

پلکم پریده است خدایا به خیر کن

گویا نفس به سینه ی مادر نمی رسد

 

فضّه به یک اشاره به ما گفت بس کنید

دیگر دعا و ناله و امّن یجیب را

مادر همین که رفت بگیرید بی صدا

آرام زیر شانه ی مردی غریب را

مهدی پورپاک


[ شنبه 92/1/3 ] [ 5:31 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مثل قدیم

جارو بدست می شوی و کار می کنی
داری برای خانه غذا بار می کنی

شکر خدا که پا شده ای راه می روی
مثل قدیم با همه رفتار می کنی

فضّه برای کار تو اینجاست فاطمه!
تقسیم کار با تن بیمار می کنی

بعد از سه ماه پا شدی از خود شباهتی
با آفتاب بر لب دیوار می کنی

لبخند می زنی دلم آرام تر شود
یا سقف خانه بر سرم آوار می کنی

وقتی سؤال می کنم امروز بهتری
جارو بدست می شوی و کار می کنی

حسین رستمی


[ شنبه 92/1/3 ] [ 5:27 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

اقتباس

ای گل ز گلزار رخ تو، اقتباسی
نیلی اگرچه مانده ای اما تو یاسی

از چادر تو می رسد نور عجیبی
وقتی که در محراب غرق التماسی

با این که در کوچه گرفته خصم راهت
باور ندارم که ز دشمن می هراسی

در بستر بی طاقتی، می پیچی از درد
جان می دهی اما به یک مرگ حماسی

لاغر شدی لاغرتر از روز گذشته
یعنی تنت گم می شود در هر لباسی

زخمی من آیا نمی خواهی بخوابی؟
از شب گذشته مادر خورشید، پاسی

آئینه بردار و تماشا کن رخت را
مادر ببین آیا خودت را می شناسی؟

سید محمد جوادی


[ شنبه 92/1/3 ] [ 5:26 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

کبود آینه

بانوی من که دار و ندارم به پای تو
گرمی خانه از برکات هوای تو

یک شب بمان... قنوت شکسته کنارمان!
اینجا نماز تشنه ی لحن دعای تو

ما مدتی است بر سر یک سفره نیستیم
حالا که گریه ها شده آب و غذای تو

زخم کبود آینه ات گفت با دلم
آه ای پسر عموی غریبم فدای تو

زانو زدن نوشتن غربت برای من
هر گریه گریه گریه سرودن برای تو

***
تنها دو تا کفن به امانت گذاشتی
درد حسین روبروی چشمهای تو

علیرضا لک


[ جمعه 92/1/2 ] [ 4:29 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

چشم امید

این روزها مدینه هوایش مکدّر است
یاس شکسته سینه گرفتار بستر است

در خانه عمر فاطمه چون شمع شعله سوز
بیرون خانه غربت و غم سهم حیدر است

گاهی که قبر حمزه پذیرای فاطمه است
خاک اُحُد تجلّی وادی محشر است

حیدر غریب و فاطمه مجروح ای خدا
این بار غصه اجر کدامین پیمبر است

قلب علی جراحت بسیار خورده است
زخم زبان ز صدمه ی صد تیغ بدتر است

هرکس ز علت غم زهرا سؤال کرد
گوئید شرح سرخی مسمار بر در است

بوی گلاب آید از آن درب سوخته
شاید از آن جوانه ی ششماهه پرپر است

مادر ز پا فتاده و خانه فلج شده
شانه نخورده گیسوی دردانه دختر است

بهر شفای فاطمه با هم دعا کنید
زینب هنوز چشم امیدش به مادر است

مجتبی صمدی


[ جمعه 92/1/2 ] [ 4:25 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

من و تو

کس نداند خبر از درد نهان من و تو
آنچه بگذشت در این بین میان من و تو

«آن زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان»
آن زمانی که فقط بود زمان من و تو

نه زمین بود، نه خورشید، نه آدم، حوا
آسمان بود و خدا بود و نشان من و تو

تا خدا در صدد ساختن آدم گشت
خلقتش را نفسی داد ز جان من و تو

همه ی عالم و آدم، همه از روز ازل
می نشستند سر سفره ی نان من و نو

بانیِ خلقتشانیم و همین آدمها
چند روزی است بریدند امان من و تو

یاد داری که در این شهر در این خانه ی عشق
شادی هر دو جهان بود از آن من و تو

سرخی چشم غروب است که خون می بارد
آسمان نیز شده دل نگران من و تو

گوشه ی خانه مزار من افسرده شده
دست تقدیر شده فاتحه خوان من و تو

دست تقدیر مگو پنجه ی یک گرگ صفت
که چنین فاصله انداخت میان من و تو

امیر حسین الفت


[ جمعه 92/1/2 ] [ 4:24 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

دستم به دامانت

هرچند پهلویت شکسته، ناتوانی
دستم به دامانت، دعا کن تا بمانی

بد جور آزردند قلبت را عزیزم
شرمنده ام خیری ندیدی از جوانی

با چشم هایت درد دل کن با نگاهم
چون نا نداری تا بفرمایی زبانی

این روزها اصلاً به جای بغض بانو
انگار مانده در گلویم استخوانی

زینب چه معصومانه می پرسد که : «مادر!
کی باز من را روی زانو می نشانی؟»

با کودکانت التماسی از تو داریم
روی زمین با ما بمان ای آسمانی!

علی اصغر ذاکری



[ جمعه 92/1/2 ] [ 4:23 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بسم ربّ الزهرا
بحقّ الزهرا
اشفِ صدر الزهرا
بظهور الحجّه

 

سوز دعا

غم اشک می ریزد چرا از چشم هایت
اینقدر بی تابی نکن، زهرا فدایت

پیداست از دنیا دلت خیلی گرفته
از فرط گریه گاه می گیرد صدایت

این روزها در من چه می بینی که شبها
انگار سوز دیگری دارد دعایت

با این کبودی باز هم من آفتابم
ابری ست اما پس چرا حال و هوایت؟

یک وقت از احوال من غمگین نباشی
حتی به جان من همه درد و بلایت

در پیش عشق من به تو یک بار هیچ است
ای کاش صدها بار می مردم برایت

دیدم که جان هم پیش تو قابل ندارد
پس با خجالت ریختم آن را به پایت

علی اصغر ذاکری


[ جمعه 92/1/2 ] [ 4:21 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 637
کل بازدیدها: 1189841