شبهای بی کسی
سکوت می وزد و کوفه ها پریشانند
ستاره های حرم بیقرار و گریانند
هزار آدم آواره ی پشیمان گرد
دوباره منتظر سوره های انسانند
قنوت نافله ها هم ز درد می سوزند
به یاد منبر و محراب روضه می خوانند
ندیده بود کسی بی کسی از این بدتر
از اینکه تا به قیامت یتیم می مانند
تمام کوفه پر از ردِّ اشک های علیست
و چاه ها که پر از ناله های پنهانند
شکست فرق نماز خدا به شمشیری
به من نگو که دگر کوفیان مسلمانند
رحمان نوازنی