سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

گاهی که با نیاز دلم ناز می کنی
داری مرا دقیق برانداز می کنی

یعنی نگاه می کنی اول کجایم و
بعداً مرا به سمت خود آغاز می کنی

دارم دوباره شاعرتان می شوم مرا
داری دوباره قافیه پرداز می کنی

تازه شدم شبیه پسر بچّه ای که تو
پیش ضریح می بریَش ناز می کنی

حس می کنم که وقت دعا لطف خویش را
از لابلای جمعیت ابراز می کنی

گاهی برای تو همه تن سوز می شوم
تو در عوض همیشه مرا ساز می کنی

از خوبی شماست که خوب کم مرا
تو در حساب خویش پس انداز می کنی

گاهی کنار پنجره ات بسته می شوم
گاهی میایی و گره را باز می کنی

بر پرده، زنده کردن شیرت عجیب نیست
هرشب مسیح معجزه! اعجاز می کنی

اینبار هم شبیه خودم نه شبیه تو
دل می دهم به پنجره های ضریح تو


آهو که نه کبوترتان نه که آدمیم
تا با توایم پس همه ی عمر با همیم

فرقی نمی کند که چه هستیم یا که ایم
ما هرچه هست شیعه گیت را مصممیم

گاهی برای منبرتان مثل دعبلیم
گاهی برای نخل ولای تو میثمیم

لرزان نمی شویم به بادی که می وزد
به ریشه های حبّ تو وصلیم ، محکمیم

حاتم کجا و سفره ی احسانتان کجا
ما جیره خوار سفره ی ارباب حاتمیم

ما زنده با توایم و دم از تو گرفته ایم
پس ما برای کشته شدن هم مقدمیم

مدیون آن کسیم که ما را به تو سپرد
عمریست زیر سایه ی تو زیر پرچمیم

ما را زیاد و کم ننوشتند، واحدیم
گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم

کم گریه می کنیم و لیکن موثریم
یعنی شبیه بارش بارانِ نم نمیم

یابن الشّبیب خواندنمان را که دیده ای
دیدی که در عزای شهید محرمیم

این ویژ گی ّ روضه ی جد غریب توست
که ما هنوز با غم تو غرق ماتمیم

اینبار هم دلی که شکسته است را بخر
لطفی کن و دوباره مرا کربلا ببر

          محسن ناصحی


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:56 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

از سوی که میتابد؟ از روی تو یا خورشید؟
آیینه بگردانم من سوی تو یا خورشید؟

این سلسله ی زرّین با تار که میرقصد
بر شانهی نیشابور، گیسوی تو یا خورشید؟

تیر مژه ای سوزان، بر قلب من آتش زد
آه، از چه کمانی بود، ابروی تو یا خورشید؟

خورشید پرستم من، با روی تو حیرانم
دل پیش که بنشانم، پهلوی تو یا خورشید؟

یک ذرّه، کبوتر شد؛ گرمای چه دستانی
اینگونه طلسمش کرد، جادوی تو یا خورشید؟

بارانیِ یک بغضم در سایه ی دلتنگی
سر روی چه بگذارم، زانوی تو یا خورشید؟

سیب دل غلتانم، داغ است نمیدانم
می چرخد و میآید، از جوی تو یا خورشید؟

در نیمه ی خود امّا، گم شد وَ ببین تنها
یک آه به جا ماند از، آهوی تو یا خورشید !

قاسم صرافان


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:49 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

ماخسته و دلشکسته ایم و مضطر
چشم همه نوکرانتان بر این در
هرچند بهشت را ضمانت کردید
یک گوشه صحن قدس ما را خوشتر

***
ما شیعه توایم و بر این ادعا خوشیم
در روضه ها به گریه برای شما خوشیم

گاهی به مشهدیم و زمانی به کربلا
یکدم به یا حسین و دمی با رضا خوشیم

****
اینکه گفتی غریب ، یعنی چه؟
از وطن بی‌نصیب یعنی چه؟

دل ما خانه امام رضاست
- یا امام غریب – یعنی چه؟

تا ابد ما کبوتر حرمیم
قُمری و عندلیب یعنی چه؟

دیدم عیسی دخیل می‌بندد
عیسوی! آن صلیب یعنی چه؟

تا رضا هست ای خدا اصلاً
ذکر أمّن یجیب یعنی چه؟

کربلا هم به‌جای خود امّا
بی‌رضا بوی سیب یعنی چه؟

     محسن ناصحی


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:46 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

این راه برای خسته دور است چقدر
از نور تو چشم بسته دور است چقدر
گامی به تصوّر تو نزدیک شدن
از آینه‌ای شکسته دور است چقدر

با دیدن تو چه محشری خواهد شد
آغاز حیات دیگری خواهد شد
وقتی که به صحن آسمانت برسم
آهوی دلم کبوتری خواهد شد

هر چند دلم نقطه‌ای از تاریکی است
بین من و تو پاره خط باریکی است
در هندسه‌ی عشق مثلث شده‌ایم
من، تو و خدایی که در این نزدیکی است

من باز میان موج گیسوی تو غرق
در خلوت صحن پر هیاهوی تو غرق
تو ماهی و این پلنگِ حیرت زده، شد
در برکه‌ی چشم بچه آهوی تو غرق

هم گنبد و هم رواق این خانه طلا
یک شاخه گلی میان گلدان طلا
بیمار توام؛ هوای این پنجره‌ی
فولاد نمی‌دهم به ایوان طلا

اینجا همه لحظه ‌ها طلایی است چرا؟
هر گوشه‌ی این زمین، هوایی است چرا؟
برمی‌گردم، در این دل مشهدیم 
یک حال عجیب کربلایی است چرا؟

قصدم سفری برای گلگشت نبود
برگشت از آرامش این دشت نبود
در فال خطوط کف دستانم کاش
تقدیر بلیت رفت و برگشت نبود

زرد آمده بودم و طلایی رفتم
شب بودم و غرق روشنایی رفتم
از راه زمینی آمدم با آهو
همراه کبوترت هوایی رفتم

خط، چشم براه ایستگاه است هنوز
شب، سمفونی قطار و آه است هنوز
خوشبخت کبوترت که تا خانه پرید
آهوی تو آواره‌ی راه است هنوز

         قاسم صرافان


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:42 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

هنوز حال و هوایی که داشتم دارم
هنوز طبع گدایی که داشتم دارم
 
برای گمشدگان یک چراغ روشن کن
نیاز به راهنمایی که داشتم دارم
 
بساط شاه و گدا در کنار هم پهن است
کنار جایِ تو جایی که داشتم دارم
 
همان گدای قدیمی که داشتی داری
همان امام رضایی که داشتم دارم
 
حرم نگو،عتبات است،تو حسین منی
هنوز کرب و بلایی که داشتم دارم
 
       علی اکبر لطیفیان
 برگرفته از وبلاگ شعر شاعر


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:38 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مستی در حرم

این همه دست به سوی تو دراز است رضا
باز مشت من و آغوش تو باز است رضا

باز «من» دارد از آن دور تهی می‌آید
آن که می‌آید از آن دور جنازه است رضا

زنده شد پیش نگاهت، تو خدایش شده‌ای
کفرِ «خورشید» پرستان پُرِ راز است رضا !

دست من نامه‌ای از توست، نوشته‌ست در آن:
به حرم آمدن مست مجــــاز اســت  رضا

من و انگور، دلی مست و نگاهی پرِ اشک
قبله در حسرتِ این راز و نیاز است رضا!

هشت رکعت وسط صحن تو افتاد به خاک
رقص عشق است، فقط شکل نماز است رضا !

هر دلی می‌رسد از راه شکسته ‌است...چقدر
جاده‌ی عاشقیت حادثه ساز است رضا

آه! آواز خوش گوشه‌ی «نیشابور»ت
در مقامی پر از اندوه «حجاز» است رضا !

پیش پرهای کبوتر، آسمان دل تو
تا خدا، پنجره در پنجره باز است رضا

قاسم صرافان


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:35 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

طواف حرم

ای نام تو خوشبوتر از آلاله و شب بو
یک عالمه گل کاشته ام در خم ابرو

خورشید هم از شرق نگاه تو می آید
هر صبح که در بند کنی حلقه ی گیسو

از دانه ی اشک دل زوّار تو روئید
بر گِرد ضریح تو چنین حلقه ی بازو

مشغول طواف حرمت، هر چه کبوتر
مهمان صفای قدمت هر چه پرستو

تصویر فلک یکسره در صحن تو پیداست
از بس که به آن بال ملائک زده جارو

تا صید کند یک نظر از گوشه ی چشمت
صیّاد که ناله زده: یا ضمن آهو

پیش تو دراز است مرا دست گدایی
با کاسه ی دل، کاسه‌ی سر، کاسه ی زانو

ای ناب ترین مایه ی الهام غزلها
با تو چه نیازی است به معشوق و لبِ جو

بیمار توأم آقا! نذرت دل تنگم
بنویس برای دل من نسخه و دارو

عباس احمدی


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:25 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مه آسمان ایران

نخل زردم جوانه می خواهم
کفترم آب و دانه می خواهم

بر فراز مناره های حرم
گوشه ای باز لانه می خواهم

روی پرهای من بزن مُهری
بی نشانم نشانه می خواهم

کفتر خانگی این حرمم
دانه از اهل خانه می خواهم

در کنار رواق دار الزُّهد
منزلی جاودانه می خواهم

از شما روز اول هر ماه
مثل مردم سرانه می خواهم

خانه جز این حرم نمی خواهم
پر پرواز هم نمی خواهم


آستان بوس خود خطابم کن
بد حسابم ولی حسابم کن

برکه ی خشکم و گل آلودم
کوثر معرفت، گلابم کن

قسمت می دهم به جان جواد
بعد اگر خواستی جوابم کن

کرمت گر اجازه داد آقا
پیش چشم همه خرابم کن

من شبیه دعای بی روحم
روح ادعیّه، مستجابم کن

ای خداوند عشق، یا احساس
نظری کن به خاطر عباس


مهربانی که روح احسانی
درد من را تو خوب می دانی

حقّ همسایه جا نیاوردم
نیست این شیوه ی مسلمانی

ولی ای با وفا پناهم ده
هرچه باشد تو از بزرگانی

لحظه ای که جنازه ام آمد
وایِ من گر که روبگردانی

یوسف ار ماه اهل کنعان بود
تو مه آسمان ایرانی

وای آقا چه قدر می آید
به تو لفظ شریف سلطانی

گفته ام هر کنار در هر سو
ضامنم هست ضامن آهو

علی زمانیان


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 5:21 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
بهر حاجات اگر دست دعا برخیزد
دلبری هست به هر حال به پا برخیزد
 
لطف آقای خراسان ز همه بیشتر است
هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخیزد
 
آه در سینه ی عشّاق به هم مرتبطند
وقت نقِّاره زدن  ناله ی ما برخیزد
 
جرأتش نیست کسی حرف جهنّم بزند
گر پییِ کارِ گنهکار ز جا برخیزد
 
زائر آن است که در کوی تو اُتراق کند
آنکه در عرش نشسته ست چرا برخیزد؟
 
تا به دستِ کرم تو به نوایی نرسد
از سر ِ راه محال است گدا برخیزد
 
بر سر خاکم اگر آهوی تو گریه کند
از تمام جگرم بانگ رضا برخیزد
 
حرمت زودتر از کعبه مرا حاجی کرد
حجّ ما آخر ذی القعده به پا برخیزد

     علی اکبر لطیفیان

[ سه شنبه 91/5/24 ] [ 5:29 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مقیم حرم

خاک حرم رسید، دوا نیز داده شد
آب حرم رسید، شفا نیز داده شد
 
ما طور خواستیم مقیم حرم شدیم
ما جلوه خواستیم، خدا نیز داده شد
 
اصلاً بهانه هاست که ما را می آورد
با دادن بهانه، بها نیز داده شد
 
هر جا اگر به خواسته ها لطف می شود
در این حرم نخواسته ها نیز داده شد
 
از بس کریم بود که در هم خرید و رفت
در ازدحام ، حاجت ما نیز داده شد
 
اصلاً به خواهش کم ما اکتفا نکرد
ما سنگ خواستیم ، طلا نیز داده شد
 
گفتم رضا، عطای حسینی نصیب شد
گفتم حسین، امام رضا نیز داده شد
 
میخواستم به مشهد تو راهی ام کنند
دیدم برات کرب و بلا نیز داده شد

علی اکبر لطیفیان


[ سه شنبه 91/5/24 ] [ 5:25 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 46
بازدید دیروز: 115
کل بازدیدها: 1175797