سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

محاسن پیر

از چه مهمان محاسن پیر من بابای من
هر کجا که حرف هجران است با من می زنی
یا مگو چیزی وَ یا گیسو پریشان می کنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی

بعد عمری من فقط یکبار بر تو رو زدم
کم بگو دست از سرم بردار – زینب جان برو
می روی، باشد برو در خانه ی من هم نمان
خُب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو

حیف جای مادرم خالیست ورنه ای پدر
شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت
چادرش را بر کمر می بست بین کوچه ها
پابرهنه می دوید و دامنت را می گرفت

حیف جای مادرم خالیست ورنه ای پدر
گیسویش را بر زمین می ریخت پیش پای تو
ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در
استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو

مادرم – زهراست من هم دختر این مادرم
گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم
حرمت گیسوی من مانند موی او بُود
کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم

نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون
رحم کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو
هست در یادم هنوز آن صورت سرخ و کبود
ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو

ای غریب کوچه ها ای حیدر بی فاطمه
مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود
در میان کوچه بین چهل نفر آن روز هم
مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود

علی اکبر لطیفیان


[ جمعه 92/5/4 ] [ 10:51 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مستجاب

اگر نگاه کنی پیش پای چشمانت
یتیم پر شده در کوفه های چشمانت

مگر چه دیده ای از شهر کوفه ی من که
گرفته باز دوباره هوای چشمانت

به غیر اشک خجالت نداشتم آقا!
نداشتم که ببارم برای چشمانت

و در قبال تمام جفای چشمانم
ندیده ام بخدا جز وفای چشمانت

نشسته ام که کمیل نگاه تو باشم
که مستجاب شوم با دعای چشمانت

تو مُهر سجده ی من؛ تو ابوتراب منی
رواست اینکه بیفتم به پای چشمانت

و یُطعِمونَ علی حُبِّه شما هستید
منم اسیر و یتیم و گدای چشمانت

بخوان دو آیه برایم؛ دو آیه از چشمت
سپس مرا بنشان در حرای چشمانت

چه دیده ای که دو چشمت پیاله ی خون شد
چه دیده ای به مدینه، فدای چشمانت

به پیش چشم تو یاس تو را چقدر زدند!!!
چقدر صبر نموده خدای چشمانت

و میخ قصه ی تلخی ست در نگاه شما
که سالهاست گرفته برای چشمانت

رحمان نوازنی


[ جمعه 92/5/4 ] [ 10:50 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مرد

ماه می تابد از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد
پینه بر دستهاش و نعلینش اثر وصله ی رفو دارد

مرد، تنهاست، مرد، غمگین است، کمرش از فراق خم شده است
ساغر شادی اش اگر خالیست، باده ی غم سبو سبو دارد

ضربان صدای او جاریست، با یتیمی به خنده مشغول است
سر تقسیم سهم بیت المال، با صحابه بگو مگو دارد

باز امروز بغض نخلستان تا به سر حدّ انفجار رسید
باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد

کاه گِلهای کوچه مرطوبند، اشک دیوار را در آورده است
ناله ی خانم جوانی که هرچه دارد علی از او دارد

از دو دستش طناب بگشائید، مبریدش به مسلخ بیعت
دیگر او را کشان کشان مبرید، ایها الناس آبرو دارد

گرچه در بند غربت از این شیر، گرگ های مدینه می ترسند
ذوالفقارش هنوز برّان است، شور «حتّی تُقاتلوا» دارد

صبر مولا نتیجه ی سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد
آن صنوبر دلی که می باید پیش او سرو، سر فرود آرد

...چارده قرن بعد خیلی ها دم از او می زننداما مرد
همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ بر گلو دارد

عباس احمدی


[ جمعه 92/5/4 ] [ 10:48 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شرح غربت

رادمردی مهربان با دستهای پینه دار
در میان کوچه های شهر غربت رهسپار
 
کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش
کیست این مرد غریبه ! با لباسی وصله دار ؟
 
کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش
 ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار
 
نیمه شبها لابه لای نخلها گم می شود
چاه می داند دلیل گریه های ذولفقار
 
در کنار چاه هر شب  ایستاده جبرئیل
تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار
 
چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه
لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار
 
قامت سرو بلندش در هلال افتاده است
زیر بار رنجهای تلخ و سخت روزگار
 
جای رد ریسمانهای زمخت فتنه ها
سالها مانده ست بر دست کریمش یادگار

وحید قاسمی


[ جمعه 92/5/4 ] [ 10:47 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

حلول

این روزها تمام تنم درد می کند
مانند فاطمه بدنم درد می کند

گفتم حسین بر کفنم جوشنی نوشت
در دست بی کفن کفنم درد می کند

زین خجلتی که می کشم از شیر خوردنم
در پیش زینبم دهنم درد می کند

من اهل یثربم دلم آنجاست زیر خاک
بیچاره دل که در وطنم درد می کند

زهرای سوخته به تن من حلول کرد
باور کنید پیرهنم درد می کند

یا زینبی که می کشم از دست کوفیان
چون سنگ خورده ها دهنم درد می کند

محمد سهرابی


[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 4:27 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
ای در سفینه ی دو جهان ناخدا علی 
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی

یار و برادر و وصی و نفس مصطفی
باب نبوّتی و ابُ الاولیا علی

شمشیر و دست و چشم خدا کیست غیر تو
بر دوش مصطفی که نهد جز تو پا علی

در بدر، بدر بدری و در قدر، قدر قدر
هم هل اتاست مدح تو هم لا فتی علی

همچون دو قهرمان که ز تیرت یکی شوند
گردد به ذوالفقار تو یک تن دو تا علی

تکمیل بذل قرصه ی نان تو گر نبود
قرآن نداشت در ورقش هل اتی علی

با آنکه دست وهم به پایت نمی رسد
داری همیشه در دل بشکسته جا علی

اقرار می کنم تو خدا نیستی ولی
آرند انبیا به درت التجا علی

آنجا که جای پای تو مهر نبوت است
اوج جلالت تو کجا ما کجا علی

بالاتری از اینکه شوم من گدای تو
داری هزار حاتم طایی گدا، علی

پرسند اختیار قیامت به دست کیست
آید ز سوی خالق هستی ندا ، علی

ناطق مگر خدا شود و مستمع رسول
تا حقّ وصف و مدح تو گردد ادا علی

با یک نفس تمام جهنّم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا علی

بی ابتدا خدا و تو عبدش کدام عبد
عبدی که نیستش چو خدا انتها علی

مخلوق اوّلینی و روشنگر ازل
ای مبتدای پیشتر از ابتدا علی

گو صد خلیفه بین تو و مصطفی بود
بالله پس از رسول تویی مقتدا علی

وقتی قیام می کنی از بهر بندگی
باید نماز بر تو کند اقتدا علی

روزی که هیچکس به کسی نیست ذکرماست
یا مصطفی محمّد و یا مرتضی علی
 
دنیا چو آن گداست که نان از کفت گرفت
نشناخت قدر و عزّت و جاه تو را علی

بالله قسم در ازمنه عالم وجود
مثل تو کس ندید و نبیند جفا علی

خون مطهر تو ز پیشانی ات چو ریخت
بخشید تا ابد به شهادت بقا علی

با آنکه لحظه ای دلت از حق جدا نبود
پیشانی ات چگونه شد از هم جدا علی

زخم سرت همین که به شمشیر خنده زد
شمشیر ناله زد ز جگر گفت یا علی

فهمید داغ فاطمه را نیست التیام
شمشیر داد زخم دلت را شفا علی

گویی به شهر کوفه دل شب هنوز هم
آید صدای پای تو در کوچه ها علی

غیر از تو ای امام جوانمردی و وفا
کی داده است قاتل خود را غذا علی

جایی که دشمن از کرمت می شود خجل
کی دوست می رود ز درت نا رضا علی

با نامه ای سیاه تر از صبح روز حشر
"میثم" گرفته دامن مهر تو را علی

استاد غلامرضا سازگار

[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:0 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مشکل گشا

تا حاجت تمام دلم را روا کند
باید خدا به پای علی ام فدا کند

آنقدر قیمتی است فدای علی شدن
خود را فداش حضرت خیر النّسا کند

شیعه شدن که آرزوی هر پیمبری است
آن رتبه است که فاطمه باید عطا کند

چه حل شود چه حل نشود مشکلات من
من راضی ام به آن چه که مشکل گشا کند

آن کس که اختیار دو عالم به دست اوست
اصلاً عجیب نیست که کار خدا کند

از لا به لای خلق، قیامت که می شود
بر گردن علی است که ما را سوا کند

عمری نشسته ایم به پای محبّتش
فردای حشر فاطمه با ما چه ها کند

حتّی حسین با همه دست گیری اش
با مهر مرتضی است به ما اعتنا کند

نیمه نگاش حضرت عباس می شود
او قادر است خلقت عباس ها کند

اهل کرم معطّل خواهش نمی شود
او حاجت نخواسته را هم عطا کند

جواد حیدری


[ سه شنبه 91/5/17 ] [ 3:32 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مظلوم عالم

ز روی زرد علی انتظار می ریزد
زچشم مانده به راهش قرار می ریزد

دلش به فاطمه و دیده بر اجل بسته
ز چشم دیده و دل احتضار می ریزد

دوباره ضربه سنگین ،دوباره بستر و زخم
دوباره درد ، بخاک مزار می ریزد

وصیتش به حسن آخر جوانمردیست
هنوز از لب حیدر وقار می ریزد

بجان فاطمه با قاتلم مدارا کن
ز صبر توست اگر اقتدار می ریزد

ز خوب خلقی تو دشمنم شکست خورد
اگر چه از سخنش انزجار می ریزد

به اشک های پرستار خویش می گریم
که چشم ابری زینب بهار می ریزد

اگر چه غربت من می شود نصیب حسن
به غربت تو حسینم شرار می ریزد

من از مصیبت سخت تو در عجب ماندم
که روی نعش تو چندین سوار می ریزد

حاج محمود ژولیده


[ سه شنبه 91/5/17 ] [ 3:23 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شرط قبولی

من کیستم گدای تو یا مرتضی علی
احیای من ثنای تو یا مرتضی علی

عمری بود زلطف خداوند زنده ام
در سایه ی لوای تو یا مرتضی علی

ما را خدا شبیه نجف پر بها نمود
در سینه ها ولای تو یا مرتضی علی

باید به دست آتش دوزخ حواله داد
آن دل که نیست جای تو یا مرتضی علی

باید به دست آتش دوزخ حواله داد
آن دل که نیست جای تو یا مرتضی علی

تا روز حشر تشنه ی جام ولایتم
سر مستم از ولای تو یا مرتضی علی

ما را به نام نامی تو آفریده اند
عبد علی ، خدای تو یا مرتضی علی

امشب نه اهل فرش تمامی عرش حق
باشد به اقتدای تو یا مرتضی علی

از حب حیدر است که خاکم حسینی است
ممنونم از عطای تو یا مرتضی علی
 
عالم همه طفیلی ذات مقدّست
هستی تراب پای تو یا مرتضی علی

هستند اولیای اولو العزم مفتخر
بر خدمت سرای تو یا مرتضی علی

شرط قبولی همه طاعات روز حشر
باشد فقط ولای تو یا مرتضی علی

میزان اگر تویی به قیامت عجیب نیست
بخشندم از وفای تو یا مرتضی علی

قرآن بود به نطق و نمازت نیازمند
زیباست با نوای تو یا مرتضی علی

صحبت نمود حق شب معراج با نبی
با لحن آشنای تو یا مرتضی علی

زهرا که افتخار خدا بر ملایک است
باشد فقط برای تو یا مرتضی علی

زینب که تکیه گاه حسین و حسن بود
گردیده مبتلای تو یا مرتضی علی

عمری به پای طلعت پروانه سوختی
شد کوچه کربلای تو یا مرتضی علی

مسجد نرو به حرمت گیسوی زینبت
چه دیده در لقای تو یا مرتضی علی

مسجد نرو ،بیا و ببین جای فاطمه
بگرفته در ،عبای تو یا مرتضی علی

یادت که هست پشت در افتاد تا شکست
سینه فقط برای تو یا مرتضی علی

آن قدر بی هوا به پر و بال او زدند
شد آب پیش پای تو یا مرتضی علی

احسان محسنی فر


[ سه شنبه 91/5/17 ] [ 3:20 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

سجده ی خونین

سری که هر دل شب درد سر به بالین داشت
شکاف خورد و همه درد ها فرو بگذاشت

میان سجده ی خونین میان سجّاده
شکاف سر به شکاف حرم تبسّم داشت

دل از اصابت خورشید بر دل محراب
دوباره خوردن مه را به کوچه ها پنداشت

اگرچه خانه نشین مدینه بود امّا
به کوفه پرچم پهلو شکسته را افراشت

قدِ خمیده ی هجده بهار کوثر بود
که مرتضی به خم ذولفقار تکیه نداشت

چو جبرئیل پریشانه قد قُتل سر داد
علی سرود لقای خدای کعبه نگاشت

رسیدن پسر و روی لاله گون پدر
دوباره داغ دگر گوشه ی جگر انباشت

علی شهید عدالت شد و شهید نماز
نهال مهدویت را به گلشن دین کاشت

حاج محمود ژولیده


[ سه شنبه 91/5/17 ] [ 3:4 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 95
بازدید دیروز: 136
کل بازدیدها: 1187809