سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه‌بر تهران به مشهد با شما

باز هم میل زیارت کرده‌ایم از راه دور
نیّت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما

ما کبوترهای بی‌بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما

نمره‌ی ما صفر شد از بیست؛ اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما

خطّه‌ی ما تشنه‌ی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سرآمد با شما

این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا من‌یکشفُ کلَّ الهُموم»

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 93/10/1 ] [ 1:30 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را
قرارست امشب جوادم بیاید

به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا

«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
نفس‌های آخر به روی لبانم
نشسته‌‌ست آن بیت کرب و بلایش

نمی‌دانم امشب چرا بین یاران
بی‌اندازه دلتنگ ابنُ‌الشبیبم
چه سخت است در غربت از پا بیفتی
بمیرم برایت حسین غریبم

بسوزد دل عالم از روضه وقتی
غریبی برای غریبی بخواند
نشد قسمتم سایه‌ی خواهری تا
به بالینم امن یجیبی بخواند

از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من
به خود مثل زهرای پشتِ در از درد
شفابخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد

بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم

«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است

شرابش کنم بس که مست خدایم
اگر زهر در این انار است و انگور
کند هرکه هرجا هوای ضریحم
دلش را در آغوش می‌گیرم از دور

به نام علی اصغر آبی بنوشد
لب زائرم تا شفایی بگیرد
کند یادِ آن دست‌های بریده
که از دستِ من کربلایی بگیرد

برافرازم اینجا به خاک خراسان
من آن پرچم یالثارات روزی
سپاهم به عزم تسلای زینب
بتازند تا قدس و شامات روزی


اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحرگاه و دورش بگردند
خراسان و یاران چشم انتظارش
قاسم صرافان


[ دوشنبه 93/10/1 ] [ 8:46 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

ولی عهد پیامبر

تو آن هفتمین قبله ی باوری
امام پس از موسی جعفری

تو در امتداد علی نازلی
تو رودی و دنباله ی کوثری

نیازی نداری به این چیزها
تو هشتم ولی عهد پیغمبری

غروب عزایت طلوع شرر
نسیم غریبیِ پشت دری

چگونه است حال پریشان تو
الا ای غریب خدا بهتری؟!

از این کوچه تا حجره ات می روی
به یاد زمین خوردن مادری

نفس می کشی ناتوان می شوی
نفس می کشی لاله می آوری

شکسته پری با کدامین بال
از این حجره ی خاکی ات می پری؟!

لبی پاره و استخوانی کبود
برای خدا با خودت می بری

کنار تن نقش بر حجره ات
نه یک دختری بود و نه خواهری

برای تو گیسو پریشان کند
برای تو پاره کند معجری

اگر چه شهید خدایی ولی
به دست شما هست انگشتری

از این شهر غم تا وطن می روی
غریبی ولی با کفن می روی

علی اکبر لطیفیان


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 11:20 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

روضه های گوهرشاد

ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به دریا مانده

باز دلتنگ جوادم که در این شهر غریب
به دلم حسرت یک گفتن بابا مانده

دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد
به لب سوخته ام روضه ی زهرا مانده

جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم
که لب کودکی از فرط عطش وا مانده

مادرشچشم به راهست که آبش بدهند
وای از حرمله آنجا به تماشا مانده

شعله ور می شوم از زهر و حرم می بینم
که در آتش دو سه تا دختر نوپا مانده

دختری می دود و دامن او می سوزد
ردّ یک پنجه ولی بر رخ او جا مانده

این طرف غارت و سیلی  نگاه بی شرم
آن طرف بر نوک نیزه سر سقّا مانده

حسن لطفی


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 11:19 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

تحویل امانت

ای ضامن آهو همه ی بود و نبودم
قربان تو و لطف و عطای تو وجودم

جان می دهم آقا! عوضش عشق عطا کن
در معامله ای یک طرفه طالب سودم

در بین محبان تو آلوده ترینم
شرمنده از اینم که مطیع تو نبودم

گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای
صد حیف که آغوش برایت نگشودم

گاهی به سر سفره کنار تو نشینم
همراه تو ای شاه غذا میل نمودم

حاجی شدنم پیش کشت مشهدی ام کن
من طالب دیدار شما زود به زودم

یا فاطمه می گویم و این اذن دخول است
راهم بده من سینه زن یاس کبودم

گفتم به شما شیعه ی اثنی عشرم! نه!
از کودکی ام گریه کن جدّ تو بودم

در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد
با گریه و با اشک حسینیه بنا شد


ای حضرت سلطان بنگر حال گدا را
از من بخر این ناله و این اشک و بکا را

در باز نکردی ز کرم لااقل آقا
وا کن به روی من یکی از پنجره ها را

ای دست شفا بخشی تو پنجره فولاد
انگار مسیح از تو گرفته است شفا را

این نقطه ی پایان محرم، صفر ماست
امضا بنما تذکره ی کرببلا را

امروز، دو ماه است عزادار شمائیم
سخت است در آریم ز تن رخت عزا را

در روز سیه پوشی مان مادرمان بست
با دست خودش دگمه ی پیراهن ما را

امروز ولی نیست توقّع که بیاید
باید که کند دفع خطر شیر خدا را

جز اشک ندارم به کفم، شاید همین اشک
خاموش کند دامن امّ النّجبا را

امروز که از زهر، ز پا تا سرتان سوخت
انگار دوبار پس در مادرتان سوخت


تو آمدی و بود عبا بر سرت آقا
خون بود سپیدی دو چشم ترت آقا

وقتی به روی خاک نشستی، به گمانم
شد زنده تو را خاطره ی مادرت آقا

ای لاله ی شاداب گلستان امامت
دست چه کسی کرده تو را پرپرت آقا

این کیست امامه به سرش نیست جواد است
از راه دراز آمده تاج سرت آقا

شد موقع تحویل امانات امامت
دادی به پسر خاتم انگشترت آقا

صد شکر سر تو به روی دامن او بود
وقتی که کشیدی نفس آخرت آقا

چشم تو به ره ماند و نیامد به کنارت
در موفع جان دادن تو خواهرت آقا

تشییع شدی لیک نه در زیر سم اسب
گل بود که می ریخت روی پیکرت آقا

کِی با لب تشنه سرت از پشت بریدند؟
آیا پی انگشترت انگشت بریدند؟

سعید توفیقی


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 11:18 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

گلباران

انگور می خرند، پذیرایی ات کنند
مهمان جشن شوم یهودایی ات کنند

شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد
قسمت نبود حضرت یحیایی ات کنند

این اشک شوق ماست که شکر خدا نشد
نیزه سوار زخمی صحرایی ات کنند

گل ریختند روی تنت ای غریب طوس
تا در نگاه شهر تماشایی ات کنند

بخشیده اند مهریه شان را زنان شهر
تا گریه بر غریبی و تنهایی ات کنند

وحید قاسمی


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 11:17 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

دست مهر

دلم برای تو پر می کشد امام غریب
غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب

زیارت تو که فوق همه زیارت هاست
دل مرا به سفر می کشد امام غریب

نگاه حسرت زائر به دیده ی منّت
ز خاک پات اثر می کشد امام غریب

غبار جلوه ی نورانی قدمگاهت
چو سرمه ای به بصر می کشد امام غریب

چه نعمتی است که شوق زیارت حرمت
مرا به دیده ی تر می کشد امام غریب

چه با صفاست که آغوش مهربانی تو
مرا همیشه به بر می کشد امام غریب

فدای خوی رئوف تو ای گل زهرا
که دست مهر به سر می کشد امام غریب

چه باغبان نجیبی که با نوازش خود
ز خار خسته ثمر می کشد امام غریب

همین که خسته ز باب الجواد می آیم
شب دلم به سحر می کشد امام غریب

لبم ز بوسه ی خاک قدوم بی بهره است
که نقش بوسه به در می کشد امام غریب

دل رمیده شبیه کبوتری خسته
ز صحن قدس تو پر می کشد امام غریب

تو آن رئوف تر از مادر و پدرهایی
که ناز را به نظر می کشد امام غریب

نگاه تشنه گواهی دهد که آخر کار
ز جام عشق تو سر می کشد امام غریب

فدای سینه ی سوزان زهر خورده ی تو
که سخت آه جگر می کشد امام غریب

حاج محمود ژولیده


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 11:16 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 158
بازدید دیروز: 49
کل بازدیدها: 1186056