پیچید
همینکه شعله به پای تو بیامان پیچید
صدای نالهی تو بین آسمان پیچید
نفس نفس زدنت پشت در عذابم داد
نسیم سوختنت تا به بیکران پیچید
به روی صورت تو شعله چنگ میانداخت
بهار بودی و در نالهات خزان پیچید
بنا نبود که در سمت پهلویت آید
ولی به سوی تو با یک لگد چنان پیچید...
میان سینهی تو میخ فاصله انداخت
میان پهلوی تو درد استخوان پیچید
چنان زدند که از روی شاخه بار افتاد
و در به روی سرت خورد و ناگهان پیچید
تو آن وقار نبودی که بر زمین بخوری
گمان کنم وسط کوچه پایتان پیچید
نشد برای تو کاری کنم - فقط سلمان...
تو را میان عبایم در آن میان پیچید
محمد جواد پرچمی
برسد به روح نوکر با اخلاص آستان اهل بیت، حاج مجید چمنی و همسر و عروس محترمه ایشان
انشاءالله با سوختهی بین در و دیوار محشور شوند...