حال و احوال گرفتار تماشا دارد
گریه ی عبد گنه کار تماشا دارد
آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی
چون ستاره به شب تـار تماشا دارد
هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی
آبروداریِ ستّار تماشا دارد
بارها زیـر همه قول و قرارم زده ام
دست گیریِ تو هر بار تماشا دارد
مهربانی به گنهکار بُوَد عادت تو
کرم سفره ی غفّار تماشا دارد
ماه، ماهِ رمضان، سفره بـه نـام عـلی است
لحظه ی جلوه، رخ یار تماشا دارد
عاشق نیمه شب صحن و سرایِ نجفم
حرم حیدر کرّار تماشا دارد
همه ی آرزویم یک سحر کرب و بلاست
شب جمعه حرم یار تماشا دارد
مادری دست به پهلو پسری پاره گلو
گریه ها لحظه ی دیدار تماشا دارد
روضه ی قحطی آب و لب عطشان حسین
گـوشه ی صحن علمـدار تماشا دارد
خاک ری را به بـهای سـر آقـا دادند
زین جهت گریه ی بسیار تماشا دارد
کـاش امسال شـود سال ظهـور دلبـر
پـرچم خیمه ی دلدار تماشا دارد
قاسم نعمتی