سلطان چاره
وقتی که آسمان نجف پر ستاره شد
بر قبر نوح بُهت زده در نظاره شد
آدم برای دیدن حیدر شتاب داشت
تابوت روی دوش ملائک سواره شد
این مصطفی است منتظر روی مرتضی
کز اشتیاق دیده ی او پر ستاره شد
قبری که بود بستر آماده ی علی
ظاهر به یار فاطمه با یک اشاره شد
این فاطمه است دیدن دلدار آمده
آغاز زندگانی زهرا دوباره شد
اینک رسید لحظه ی حساس انتظار
نبض زمین و قلب زمان پر شماره شد
با هم شکاف پهلو و سر حرف می زنند
دیگر زمان گفتگوی استعاره شد
پهلو شکسته یاور قلب شکسته است
دیدار یار پرده ای از سوگواره شد
دستی ز قبر آمد و دست خدا گرفت
پنهان به خاک پیکر سلطان چاره شد
می گفت با علی دل شب ناله ی حسن
برگرد کز زمین و زمان راه چاره شد
این بار دوم است «جگر پاره» می شود
قلبی که قبل رحلت خود پاره پاره شد
حاج محمود ژولیده