زخم و نمک
امام اول و افطار آخرینش بود
که دخترش به دعا دست بر فلک برداشت
اگرچه سفره اش از نان و شیر رنگین بود
«علی به خاطر زخم دلش نمک برداشت»
دو چشمه وقف غم مردم از دو چشمش کرد
چه آبها که از این چشمهم ردمک برداشت
علی که از جگر خود کباب داشت به عمر
برای دل نمک از سفره ی فدک برداشت
نبود چاه، زمین گرچه سنگ بود دلش
ز یک تلنگرِ آه علی، تَرک برداشت
گذاشت مِهر علی بر نماز، مُهر قبول
خدا عیار عبادت به این محک برداشت
***
ای خواب به چشمی که نمی خفت، بیا
ای خنده به غنچه ای که نشکفت، بیا
دیوار و در کوفه زبان شد که بمان
اما ز میانه یار می گفت بیا
حاج علی انسانی