رو ندارم که به این خانه بیارند مرا
با مناجات مگر که بکشانند مرا
یازده ماه فراری شدنم می ارزید
تا در این ماه سر سفره نشانند مرا
چون غباری به سر دامنتان بنشستم
کرمی کن که معاصی نتکانند مرا
آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ
پس بگو پای برهنه ندوانند مرا
من بیچاره که از فیض رجب جا ماندم
چه کنم تا که به یاران برسانند مرا
بی پناهم من و احوال مرا می دانی
وای اگر از در این خانه برانند مرا
راه بخشیده شدن در مه غفران این است
از غلامان حسین تو بخوانند مرا
مهدی نظری