قصد کرده است از وطن برودپنجمین رکن پنج تن برود این حسین است که غریب شدهکاش می شد که با حسن برود او به هر حال می شود عریانچه نیازی ست با کفن برود! هر چه کردند جان معجر مننگذاری که پیرهن برود قسمت می دهم اجازه ندهشمر با پا روی بدن برود نگذاری که نیزه ی کندیجای پهلوش بر دهن برود نکند بی حسین برگردینکند آبروی من برودعلی اکبر لطیفیان