پری نیست
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پر از طایر قدسی اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ی بشکسته امید ثمری نیست
گفتم به صبا درد دل خویش بگویم
اما به سیه چال، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟
دیگر ز من و درد دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار بجز مرگ، نجات دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
«تا بال و پری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست»
حاج علی انسانی