عصمت زهرایی
فدای عصمت زهرایی توغروب بی کسی ها سر نمی شدبه جز غم قسمت خواهر نمی شدغم عالم اگر بر شانه اش بوداز این قامت کمانی تر نمی شد
***تمام دشت از غربت لبالبنمانده سرپناهی در دل شبکنار خیمه ای آتش گرفتههمه پروانه، همچون شمع زینب
***اگر چه غربتت بوده دمادماگر چه دیده ای غم های اعظم«فدای عصمت زهرائی تو»نشد یک نخ ولی از معجرت کمیوسف رحیمی