سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

بگذار بگذریم

هر چند پای بی رمق او توان نداشت
هر چند بین قافله جانش امان نداشت
 
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
 
جز گیسوان غرق به خون روی نیزه ها
در آتش بلا به سرش سایه بان نداشت
 
آیا به جز حوالی گودال، ساربان
راهی برای بردن این کاروان نداشت؟
 
یک شهر چشم خیره به ... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
 
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
 
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای بوسه‌ی آن خیزران نداشت!

یوسف رحیمی


[ شنبه 92/3/4 ] [ 4:37 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 155
بازدید دیروز: 136
کل بازدیدها: 1187869