همان که...
قسم به آنکه به گنجشک بال و پر داده است
همان که بال قنوت دم سحر داده است
قسم به سوره ی خورشید و آیه آیه ی آن
که نور را به دل روشن بشر داده است
قسم به آه درختی بدون بَر که به جبر
شکوه ساقه ی خود را به یک تبر داده است
دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل
ترانه خوانده و آواز عشق سر داده است
که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید
فلک به دامن خورشیدتان قمر داده است
کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست
خدا دوباره به این خاندان پسر داده است
پسر نه، کوثر قرآن ضامن آهو
جواد آل علی جان ضامن آهو
همان که سجدگهش آسمان عیسی شد
همان که خاک درش کوه طور موسی شد
همان که آرزویش بر دل زکریا ماند
همان که دیدن او آرزوی یحیی شد
همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید
همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد
همان که روشنی چشم آسمانی هاست
ستاره ی سحر آسمان بابا شد
همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها
رسید و قصه ی کوثر دوباره احیا شد
مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه ی آن
رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد
رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر
رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر
به شیوه ی پدر این چشم مهربان شده است
همان نگاه، همان عاطفه، همان شده است
همان صمیمیت و گرمی و صفای سبز
همان پناه که آهو دخیل آن شده است
اگر غلط نکنم بوی یاس می آید
اگر درست بگویم رضا جوان شده است
جواد جود خداوند آسمانها هست
که با زبان زمینی او بیان شده است
منم گدای امامی که قرص مهر و ماه
به دست سائل او مثل قرص نان شده است
فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمین
که مأمن همه ی آسمانیان شده است
کسی که سائل این خانه هست می داند
جواد، جود کند سائلی نمی ماند
مخاطب همه ی نامه های من شده ای
توسلی همه روزه برای من شده ای
خودت نه حرز جوادت برای ما کافی ست
هزار شکر خدا را دعای من شده ای
در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست
حیات من نفس من هوای من شده ای
دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز
بهانه ی سفر کربلای من شده ای
مرا سفر، سفر کاظمین قسمت کن
مرا زیارت قبر حسین قسمت کن
محسن عرب خالقی