ختم یا جواد
هر کس در این دیار به جایی رسیده است
از نعمت شریف گدایی رسیده است
چشمم به چشم یار فتاد و جوان شدم
ققنوس عشق قله ی هفت آسمان شدم
در چشم های یار، خدا دیده می شود
الله می کشیم، شما دیده می شود
از بس که جود می کنی و ذره پروری
اثبات شد ز مادرمان مهربان تری
ما در مسیر چشم شما صف کشیده ایم
تا بلکه لطف کرده کریمانه بگذری
از هر دری که در زدم از جود پر شدم
مانده هنوز فرصت درهای دیگری
***
ای مبتدا بِهِ همه ی هست و بودها
ای منتها الیه تمام صعودها
هستی گرفته رنگ ولعابی ز لعل تو
تصویر اشک توست زلالیِ رودها
با نبض پلک هات هم آهنگ می شود
آواز بلبلان به فراز و فرودها
وقتی نسیم می وزد از لطف دلبریت
سرمست می شوند ز عطر تو عودها
در هر پگاه و ظهر و غروب و سحرگهی
سمت شماست میل رکوع و سجودها
حرفی بزن کلام تو از شهد خوشتر است
ما تشنه ایم، تشنه ی گفت و شنودها
چشمی مسیر راه تماشا گرفته است
قنداقه ی قرار رضا را گرفته است
پنجاه سالِ منتظر و ... اضطراب را
وقتش رسیده پس بزند این نقاب را
چشم خدا به چشم خدا تا که باز شد
دست گدا به سمت خدایان دراز شد
هرکس در این طریق به جایی رسیده است
آری؛ قسم به یُمن گدایی رسیده است
ای دست جود و لطف و عطای خداف جواد
دست مرا بگیر رضای خدا جواد
افتاده کارم از کرم دوست با جواد
ختم به خیر می شوم از ختم «یا جواد»
یاسر حوتی