مسیح بر خاک
«گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود»
بر خاک داغ، صورت شیب الخضیب بود
بر جای بوسه های نبی خنجر عدو
خنجر نمی برید و برایش عجیب بود
مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود
وقتی که زیر چکمه ی آن نانجیب بود
می گفت با صدای نفس هاش العطش
تا لحظه های آخر عمرش غریب بود
پیچیده بود ناله ی زینب ولی چه سود
تنها سلاح خواهرش «امّن یجیب» بود
زینب نظاره کن به زیر سم اسب ها!
ای کاش که مسیح تو هم بر صلیب بود
حسین علاءالدین