سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

کمال حوزه ها

خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
 
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
 
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت
 
ای حیات مجدد دنیا
دومین یا محمد دنیا
 
یا من ارجوی آستان لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
 
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
 
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است
 
ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زاده ی تبار حسین
 
قبله ی مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
 
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلت دعا و کرم
 
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرت کلیم خدا
 
وسط هفته ها برای منی
التماس سه شنبه های منی
 
سر شب فکر نور تو بودم
فکر شب های طور تو بودم
 
خواب سجاده ی تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
 
ای نماز پر از قنوت حسن
حاصل چله ی سکوت حسن
 
تو تولای دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
 
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
 
بهترین میوه ی تو ایمان بود
گندم کال تو پر از نان بود
 
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
 
وقت آن است اجتهاد کنی
بی سواد مرا سواد کنی
 
وقت آن است منبری بزنی
حرف یک حرف بهتری بزنی
 
عِلم را باز هم شکاف دهی
در کلاست مرا طواف دهی
 
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
 
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم

***
پر جبریل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
 
میوه ی بهتر از رطب سیب است
باعث التیام تب سیب است
 
فاطمه سیب جنت الاعلاست
پس شفای تب تو یا زهراست
 
چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغ حرم نداری تو
 
قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است
 
چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست
 
عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد
 
تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی

***
مردی از خانواده ی خورشید
امتداد غم امام شهید
 
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست
 
مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
 
مردی از جنس آیه تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
 
هم سفر با ستاره ی غم هاست
«کربلا زاده» ی محرّم هاست
 
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
 
راه طی کرده ی بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
 
یاد خون طپنده ی گودال
خنده های زننده ی گودال

***
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
 
غیرت دست بسته محمل
شاهد التماس دخترها
 
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها

***
برگ سبزی است با نشانه ی سرخ
کودک زیر تازیانه ی سرخ
 
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته
 
آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
 
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
 
او که آئینه ی محرم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
 
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
 
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند
 
علی اکبر لطیفیان

برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران


[ شنبه 92/2/21 ] [ 10:14 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 195
بازدید دیروز: 338
کل بازدیدها: 1187088