حقیقت یک زن

خورشید از طلوع تو گم شد در آسمان
دنیا شروع شد وسط حسِ ناگهان

یعنی خدا به خاطر تو خاک زن سرشت
حتی فرشتگان به تو گفتند: نه بمان!

اما تو را برای زمین آفریده اند
یعنی تو و حقیقت یک زن و یک جهان

یعنی تو و حقیقت یک اتفاق که...
پهلوی خاطرات زمین لای یک زمان

هی درد می کشد وسط بی صدایی ام
هی درد می کشد غزلم! درد بی امان

دنیا شروع می شود از حس "زن" شدن
بانوی عاشقانه ترین "واژه" بی گمان

زن از وجود پاک تو معنی گرفته است
«الگوی آسمانی تن پوشِ عاشقان»

بی شک زمین غرور عجیبی گرفته است
از این که خاک پای تو بودست آسمان

***
دنیا بدون شک به شما مبتلا شده
بانوی شعر کل غزلها "شما" شده

آن لحظه ای که خاک وجودت سرشته شد
ابلیس گفته: خاک خدا کیمیا شده

موسیقی بدون کلام خیالتان
زیباترین ترانه ی افکار ما شده

بانوترین به یُمن وجود عزیزتان
مادر فرشته خو شده، بی ادعا شده

"سبحانَ ربِّ" پاکی او در وجودتان
"امن یجیبُ" اسم قشنگت دعا شده

***
صد در صد از تمام تو را ضربدر هزار
یعنی بهار شو وَ به این زندگی ببار

مادر که نه فرشته ی هفت آسمان، زمین
یک اسم جاودانه و یک حس ماندگار

مثل حضور نرم ترین ابرها لطیف
مثل عبور شاد ترین گریه ها بهار

حتی بدون نام تو امضا نمی شود
زیر شناسنامه ی غمگین انتظار

یعنی نشسته ای و به من فکر می کنی
با دستهای رو به خدا، اشکِ زار زار

با چادر قشنگ پر از عطر یاس که
از مادرت برای تو مانده ست یادگار

دنیا برای من تویی و چشمهای تو
می چرخمت به دور قشنگیِ این مدار

زهره جعفر زاده