اولین غریب
کعبه بودم در کنار تربتت زمزم شدم
گل شدی یک عمر روی گونه ات شبنم شدم
هرکه می پرسد ز حالم مختصر می گویمش
سرو بودم، داغ دیدم، غصه خوردم، خم شدم
ماه می داند، بپرس از او که هر شب دیده است
همدمم رفته است و من با چاه ها همدم شدم
تو نبودی پیر اما از غمم کم کم شدی
من نبودم پیر اما از غمت کم کم شدم
ریختم تا خاک روی پیکرت، بانوی آب
در غریبی اولین مرد همه عالم شدم
سید محمد جوادی