سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

خاطرات

«این چندمین شب است که من با تو نیستم»
این چندمین شب است که در گریه زیستم

امشب دوباره خاطره ات جان گرفته است
من لحظه لحظه پای نبودت گریستم

این روز اول است کنارت نشسته ام
من بی قرار عطر بهشتیِ کیستم؟

روز خوش شروع من و تو... بهار ما
تو نُه... و من که حول و حوالیِ بیستم

این سال چندم است همان سالهای درد
چشم انتظار هستی و من خانه نیستم

این روز آخر است که در هاله ای کبود
باید به پای زخم تن تو بایستم

 ***
حالا تو رفته ای و بر این خاک گمشده
این چندمین شب است که با گریه زیستم

***
من می روم بهانه گرفته است دخترت
دیگر اجازه نیست کنارت بایستم

علیرضا لک


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:43 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 155
بازدید دیروز: 371
کل بازدیدها: 1186424