سینه ی دریاییدر خاک پنهان کرد یاس پرپرش راگلبرگ های زخمی نیلوفرش رابا چشم بارانی تلاوت کرد آن شبآیه به آیه خاطرات کوثرش رادر سینه اش دریایی از غم موج می زددنیا گرفت از او یگانه یاورش راحتی برای لحظه ای یادش نمی رفتآن ناله ی یا فضّه ی پشت درش راقوم ستمکار از سر کینه شکستندمابین آن دیوار و در بال و پرش راحسین علاءالدین