سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

حال و روز

بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را
با گریه می بینم غروب آخرت را

من التماس لحظه های درد هستم
آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟

دست مرا بستند و پشتم را شکستند
می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟

حالا که روی پای من از حال رفتی
فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!

پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد
می دید اگر یک مشت از خاکسترت را

افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت
واکن دوباره چشمهای نوبرت را

بر زانوی تنهایی خود سر گذارم
وقتی ندارم بر سر زانو سرت را

علیرضا لک


[ جمعه 92/1/23 ] [ 3:9 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 247
بازدید دیروز: 371
کل بازدیدها: 1186516