سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

آب حیات

همین که دست قلم در دوات می لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد

نهفته راز «اذا زُلزلَت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد

«هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه نکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد

کنون نهاده علی سر، به روی شانه ی در
و روی گونه ی او خاطرات می لرزد

***
غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر
میان مشکِ سواری فرات می لرزد

سپس سوار می افتد، تو می رسی از راه
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد

***
و عصر جمعه کنار ضریح، روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد...

سید حمیدرضا برقعی


[ شنبه 92/1/10 ] [ 3:42 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 55
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 1196372