امامِ رئوف | ||
اول قرار بود... با رفتنش تمامی غمها به من رسید اول قرار بود که با هم سفر کنیم بی او شکست خورده ی تاریخ می شدم آخر نشد طبیب برایش بیاورم او رو سپید شد که بلا را به جان خرید یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد در طول زندگانی از خود گذشته اش هرچند آستین به دهان ناله می زدند تقسیم کار خانه به نفع علی نبود از بس غریب بودم و بی کس به وقت دفن اهل مدینه راحت و آرام خفته اند نه اینکه دست خویش کشیدم به زخم او جواد حیدری [ سه شنبه 92/1/6 ] [ 10:18 صبح ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |