امامِ رئوف

خوب نشد

مرهم گذار زخم کبود کبوترم
کوچک ولی ستاره ی شبهای بسترم

جای دعای نیمه شبش طعنه می زنند
همسایگان به گریه ی بیمار مضطرم

امروز هم گذشت و نشد شانه موی من
امروز هم گذشت و نشد خوب مادرم

گفتم میان شعله کم از فضّه نیستم
رفتم ولی از آتش در سوخت معجرم

امشب میان خواب حسن بغض خود شکست
برخیز مادرم که نمیرد برادرم

چندیست نان تازه نخوردم از این تنور
امشب هوای پخت تو افتاده در سرم

چندیست جای غنچه ی لبخندت ای عزیز
گل کرده زخم پهلوی تو در برابرم

حسن لطفی


[ شنبه 92/1/3 ] [ 5:39 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 42
کل بازدیدها: 1193360