قاب بنفشه
زمین گیری، ضعیف و زخمی و بی تاب ای مادر
گهی همرنگ شب، گاهی چنان مهتاب ای مادر
چو شمعی لب فرو بستی و لحظه لحظه می سوزی
شوی در پیش چشمم قطره قطره آب ای مادر
ز درد شانه و پهلو، ز زخم سینه و بازو
بخود تا صبح می پیچی نداری خواب ای مادر
نگاه نیمه بازت را دو پلک خسته می بندد
گل چشم تو را کرده بنفشه قاب ای مادر
نماز گریه ات را جانب چشم علی خواندی
قیامت پیش قبله حسرت محراب ای مادر
دعای کودکانت را مگر دیشب تو نشنیدی
که از دیدار تابوتی چنین شاداب ای مادر
به جای تو حسینت شانه زد گیسوی زینب را
تو هم با بوسه ای بی جان مرا دریاب ای مادر
علی ناظمی