امامِ رئوف

کبود آینه

بانوی من که دار و ندارم به پای تو
گرمی خانه از برکات هوای تو

یک شب بمان... قنوت شکسته کنارمان!
اینجا نماز تشنه ی لحن دعای تو

ما مدتی است بر سر یک سفره نیستیم
حالا که گریه ها شده آب و غذای تو

زخم کبود آینه ات گفت با دلم
آه ای پسر عموی غریبم فدای تو

زانو زدن نوشتن غربت برای من
هر گریه گریه گریه سرودن برای تو

***
تنها دو تا کفن به امانت گذاشتی
درد حسین روبروی چشمهای تو

علیرضا لک


[ جمعه 92/1/2 ] [ 4:29 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 1193174