امامِ رئوف

کوچه

و دست مادر و طفلش به دست یکدیگر
درست معنی یک روح در دو تا پیکر

به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت
رسید فاجعه از روبرو، ولی بدتر

نگاه کرد به جز طفل و مادری تنها
کسی نبود، خدا را ندید بالا سر

جلوتر آمد و دستی پلید بالا رفت
چه شد که کودک او داد زد: خدا! مادر

میان کوچه و پیش نگاه فرزندش
همینکه سخت زمین خورد گفت: یا حیدر

سیاه شد همه جا، راه خانه را گم کرد
صدای غمزده ای گفت: مادر! از اینور

رسید خسته و خاکی به خانه اما شاد
که توی کوچه نیفتاد چادرش از سر

علی اصغر ذاکری


[ دوشنبه 91/12/28 ] [ 5:33 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 1193207