امامِ رئوف

کعبه ی حاجت

کعبه ی حاجت پرستوها
زمزم بی قراری قوها

ذکر خیر تو را فقط گویند
یاس های سپید و شب بوها

یادتان شاخه ی نبات و شکر
نامتان شهد بین کندوها

فیض تان را زمین نمی فهمد
جایگاه تو باغ مینوها

شهر یثرب مدینه ی ارواح
شهر خفّاش های باروها

شهر بغض و حسادت و کینه
شهر نامردها و پر روها

شهر مشتی جماعت بزدل
شهر قوم حقیر و ترسوها

وا نگردد به دست لبخندی
گره ی کور سخت ابروها

با نگاه تو می شود الماس
مهره ی مارِ سِحر و جادوها

در ته چاه جهل شهر افتاد
یوسف فطرت خداجوها

بی علی برکتی به نان ها نیست
رفته انصاف از ترازوها

خورده مهر سکوت سنگینی
بر لبان تمام حق گوها

مانده لبیک تان بدون جواب
همه خوابند پشت پستوها

گریه ات باز هم به گوشم خورد
در شلوغی این هیاهوها

کوکب عشق مرتضی داری
بی نیازی ز لفظ داروها

برو آنجا که منزلت داری
شهر رویایی فراسوها

بالهایت به جای دستانت
می رود سمت چوب پاروها

اِن یکادی بخوان برای خودت
وای از چشم شور زالوها

وحید قاسمی


[ شنبه 91/12/19 ] [ 8:33 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 1193210