خیرالنسای ازل
فرمانروای عرصه ی قالوا بلی بود
آن بانویی که رازق ارض و سما بود
چندین هزاران سال قبل از خلق آدم
سجّاده ی او پهن رو سوی خدا بود
او را خدا ریحانه ی خویش آفریده
او از همان روز ازل خیر النّسا بود
امّ الکتاب، امّ اب امّ الائمه
زهرا اصول دین و نفس انّما بود
حور و ملک را کعبه ی سیّار باشد
تسبیح گویش شخص ختم النبیا بود
سرّ اللهِ اعظم، علی، محو جمالش
آن که جلالش وجه ذات کبریا بود
نان شبش را با گدا تقسیم می کرد
او سفره دار آیه های هل اتی بود
با چادری که بر یهودی نور بخشید
تندیس عفّت، روح ایثار و وفا بود
زهرا امانت بود تا قدرش بدانند
مردم خیانت در امانت کِی روا بود؟
اجر ذَوِی القُربی چه شد ای اهل یثرب؟
مزد رسالت نزدتان چه کم بها بود!
چیز زیادی از شما می خواست آیا؟
او کم به فکر دین و دنیای شما بود؟
می خواست تا مظلوم را یاری نمائید
مردی که پیش از این وصی مصطفی بود
توجیه کردند و غرورش را شکستند
آن آیتی را که خودش مشکل گشا بود
هجده بهار از عمر او می رفت امّا
نیلی ترین ِ مادر آئینه ها بود
نام علی از روی لبهایش نیفتاد
همسر مگو که چیش مرگ مرتضی بود
در هجمه ی مسمار و آتش گیر افتاد
ای کاش مابین در و دیوار جا بود...!
احسان محسنی فر