سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

بنویسید

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم

بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است

یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سالها می شود از پیرهنش بی خبرم

روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قدّ خمیده رفتم

بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند

چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند - خدایی خوبند

بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد

چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت

من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟

بنویسید که عشّاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند

گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید

روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده

روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده

بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت

یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود

او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

***
بنویسید سری بر سر نی جا می کرد...
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد...
         
علی اکبر لطیفیان


[ چهارشنبه 91/12/2 ] [ 2:4 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 68
بازدید دیروز: 338
کل بازدیدها: 1186961