بین عشاق جهان تا کی سفر باشد بس است تا به کی لیلا ز مجنون بی خبر باشد بس است جان لب هایی که بستی پلک هایت را مبندسهم من از تو نگاهی هم اگر باشد بس است نه غذا نه آب نه معجر نه مو نه پا نه کفشگوشواره هم نمیخواهم پدر باشد بس است عمّه امری نیست دارم رفع زحمت میکنمبودنم تا کی برایت دردسر باشد بس است دیر شد بر خیز گفتم که به عمّه گفته امیک نفر از رفتن من با خبر باشد بس است حسین رستمی