شرم
تمام آنچه به پای تو ریختم کم بود
و در برابر دریای لطف، یک نم بود
عرق نشسته به پیشانی خجالت باز
تمام دار و ندارم دو قطره شبنم بود
به نام حضرت غم، محفلم چراغان شد
و ماه های دلم جملگی محرم بود
هزار گلّه ی آهو اسیر چشمانت
بدون دام شکار شما فراهم بود
مرا که کمترم از آهوان پابندت
ضمانتم کن اگر چه لیاقتم کم بود
به پایبوس تو شرمنده ام نیامده ام
گناهمند، سرم گرم کار و بارم بود
ایمان طرفه