مجال مرور
اینجا که حیف قدرشناسی ز نور نیست
از عشق جز مزار گُمی در ظهور نیست
اینجا مدینه، شهر ستمهای بی حد است
آنقدر بیشمار مجال مرور نیست
این شهر شهر کوزه ی زهر است، ای جگر
راحت بنوش آب اگر چشمه شور نیست
در خانه یار می کشد و طعنه می زند
با ماندن حسن فلک انگار جور نیست
تشییع غربت است اگر چه در ازدحام
آنقدر تیر آمده جای عبور نیست
این دردها که پاره جگر بود و تیر خورد
حتی کمی ز درد غریب صبور نیست
دردی که طشت هم ز غمش گریه کرد خون
از کوچه بود، کوچه ی تنگی که دور نیست
حالا که طفل دید زمین خورده مادرش
زخمی عمیق تر ز شکست غرور نیست
علی ناظمی