علمدار و ندارم
گر خزانی شده ام باغ و بهارم اینجاست
همه ی زندگی ام، دار و ندارم اینجاست
چه کسی گفته که زینب حرمش در شام است؟
بگذارید بمیرم که مزارم اینجاست
شاخه ای گل و کمی آب به زینب بدهید
که بپاشم سر این قبر، نگارم اینجاست
می نشینم مگر از خاک سر آرد بیرون
من ز شام آمده ام صبح قرارم اینجاست
کوچک است آه ولی قبر علی اصغر نیست
به خدا قبر علمدار و ندارم اینجاست
با چه حالی بروم سوی مدینه چه کنم؟
من که هم جان و دلم، هم کس و کارم اینجاست
سید محمد جوادی