سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

زیر زبان

فریادها چو راه سفرها کشیده اند
شبها کشیده اند، سحرها کشیده اند

سنگینی ام به قدر دو تا بوسه مانده است
وزن مرا نسیم سحرها کشیده اند

فکرم پس از تو دست کشیدن ز زندگی است
دست مرا ز بس به سفرها کشیده اند

نائب گرفته ام که کشد آه جای من
آه مرا نسیم سحرها کشیده اند

این قوم بسته اند به ناخن حنای عید
ناخن ز بس به روی جگرها کشیده اند

پوشیدنی نمانده برایم به غیر چشم
هر چز را که بود به سرها کشیده اند

سنگینتر است از همه ی بار کائنات
نازی که دختران ز پدرها کشیده اند

حرف و حدیث موی سر من دراز شد
 در شام و کوفه بسکه خبرها کشیده اند

نقش تو را به نوک سنان ها کشانده اند
نقشه برای من به گذرها کشیده اند

آمد به حرف طفل تو با خال و خط تو
زیر زبان من به هنرها کشیده اند

هم پرده نیست با کمی از گوش درد من
دردی که گوش ها ز خبرها کشیده اند

چشمم هنوز منتظر دست های توست
زآن سرمه ها که وقت سحرها کشیده اند

شد سایه ام بلندتر از من به پای نی
چون سایه ها به نور قمرها کشیده اند

معنی، لب حسین کرامت نمود، اگر
از خیزران تلخ شکرها کشیده اند

محمد سهرابی


[ دوشنبه 91/9/27 ] [ 1:25 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 279
بازدید دیروز: 338
کل بازدیدها: 1187172