سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

آیات خیزران

لبهای خیزرانی تو بند بند بود
از گوشه ی حجاز تو نی بهره مند بود

یک سوره درد از لب تو ریخت بر زمین
آیات سنگ خوره ی تو دردمند بود

می خواست همجوار تو گردد، ولی نشد
پاهای تازیانه ای اش، مستمند بود

پرسید از او که اشک یتیمانه دیده ای؟
آیا جواب داد؟ بلی: نیشخند بود

آنروز جبرئیل هم از هوش رفته بود
آیات خیزرانی تو، دلپسند بود

شیخ رضا جعفری


[ یکشنبه 91/9/26 ] [ 1:50 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 169
بازدید دیروز: 286
کل بازدیدها: 1186724