امامِ رئوف

مجنون شبیه طفل تو پیدا نمی­شود
زین پس کسی به قدر تو لیلا نمی­شود
 
درد رقیّه ی تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله ی تو مداوا نمی­شود
 
شأن نزول رأس تو ویرانه ی من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی­شود
 
بی شانه نیز می شود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وا نمی­شود
 
‏بیهوده زیر منت مرهم نمی­روم
این پا برای دختر تو پا نمی­شود
 
‏صد زخم بر رخ تو دهان باز کرده­اند
خواهم ببوسم از لبت امّا نمی­شود
 
‏چوب از یزید خورده­ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمی­شود
 
‏کوشش مکن که زنده نگه داری­ام پدر
‏این حرف­ها به طفل تو بابا نمی­شود
 
         محمّد سهرابی


[ یکشنبه 91/5/1 ] [ 4:50 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 99
کل بازدیدها: 1192380