دنبالهشتاد و چار آئینه دنبال سرش بودصحرا به صحرا دشت پامال سرش بوداز کودکی چون سایه هر جایی که می رفتاین سرنوشت سخت دنبال سرش بوددائم نگاه خواهرش بر آسمان بوداز نیزه ها جویای احوال سرش بودمی رفت اخبار سرش بر نیزه ی بادهر جا رسید از پیش جنجال سرش بودبر پشت بام و کوچه ها پر بود نامردچون هم تماشا بود هم فال سرش بودحسین رستمی