سیصد و اندی
با کدام آبــرویـی، روز شمـارش باشیم
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم
کاروان سحـرش بــهـر هـمـه جـا دارد
تا که جا هست چرا گرد و غبارش باشیم؟
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
گـیـرم امـروز بـه ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سالها در پــی کار دل مــا راه افــتـاد
یادمان رفت دمی در پی کارش باشیم
ما چرا؟ خوبترین ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟!
اگـر آمـد خـبـر رفـتـن مـا را بـدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
علی اکبر لطیفیان