امامِ رئوف

جا گذاشتند

بر شیشه ی بلور دلم پا گذاشتند
در نیمه های راه مرا جا گذاشتند

رفتند و این سه ساله ی غمدیده را پدر
در دشت ترس و واهمه تنها گذاشتند

رفتند و زخم سینه ی دلشوره ی مرا
بار دگر بدون مداوا گذاشتند

رفتند و دست کوچک یخ کرده ی مرا
در دست گرم حضرت زهرا گذاشتند

بعد از دو روز بر سر بازار شهرشان
آئینه ی مرا به تماشا گذاشتند

وحید قاسمی


[ یکشنبه 91/8/14 ] [ 8:41 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 50
کل بازدیدها: 1192210