کهنه ی جدید
عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید
بار گران دربدرم را بیاورید
اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید
ای قوم روضه خوان، جگرم را بیاورید
اُولا ترم من از همه در گریه بر خودم
اوّل برای من خبرم را بیاورید
بال مگس گرفت ز سیمرغ، حوصله
ای اهل گریه پلک ترم را بیاورید
من مست حُب شدم، سخن از مستحب نگو
ای تاکها، بَرِ شجرم را بیاورید
دستم نمی رسد که بیفتم به پای او
ای اهل اوج، بال و پرم را بیاورید
کاشی کنید حوض دو چشم مرا و بعد
هر شب برای من قمرم را بیاورید
نه خوانده می شود، نه نوشته، ولی بگو
تشدید گریه ی سحرم را بیاورید
هر «یا حسین» زخم جدیدی است کهنه کار
آن کهنه ی جدیدترم را بیاورید
حالا که تا دیار تو ما را نمی برند
ما قلبمان شکست، حرم را بیاورید
بر تربتم ز روضه ی اکبر زنید آب
و آن گه به مرقدم پسرم را بیاورید
محمد سهرابی