سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

در سرش غیر از هوای دیدن دلبر نداشت
در دلش غیر از غم پرورده ی حیدر نداشت

در غریبی دامن دیوار می شد مأمنش
آن رسول بیکسی در کوفه یک یاور نداشت

کودکانش را به دست دشمنش بسپرده بود
آرزوی دیدن آنها به دل دیگر نداشت

با خودش می گفت: باید سر به راه یار داد
تحفه ای بهتر برای دوست غیر از سر نداشت

تشنه بود و از لبان زخمی اش خون می چکید
قطره آبی تا کند حلقوم خود را تر نداشت

خود طناب دار را افکند دور گردنش
تاب دیدار علی اصغر به نی دیگر نداشت

اشک او می ریخت و در هر نفس می گفت: آه
طاقت دیدار اشک زینب مضطر نداشت

               محمد سهرابی


[ شنبه 91/7/15 ] [ 10:28 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 272
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 1189473